خلاصه داستان : داستان درباره‌ی پسربچه‌ای به نام سباستین است که آرزو دارد پرستارش مادرش شود. با جابه‌جایی اتفاقی بدن‌هایشان، آن‌ها درگیر ماجراهای خنده‌داری می‌شوند.

One enchanted night, during a meteor shower, young Sebastián made a heartfelt wish: for his loving nanny, Lupe, to become his mother, for her warmth and care were what he longed for, unlike his busy mother, Paola. The stars listened, and in their mysterious way, granted his wish, exchanging the roles of the two women, leading to a whimsical adventure full of unexpected laughs and heartwarming chaos.

خلاصه داستان : الکسیس، یک مرد نابینای جوان، به مکزیکو سیتی نقل مکان می کند تا از والدینش مستقل شود و با کمک بهترین دوستش، چارلی، که فلج مغزی دارد، یک استندآپ آرتیست شود.

When an aspiring blind comedian goes after his dreams, it's him and his best friend with cerebral palsy against the world, no matter what runs them over.

خلاصه داستان : رویای دیگو این است که دستاوردهای بازی های ویدیویی خود را به کاوش های زندگی واقعی تبدیل کند. او کودکی خلاق و کنجکاو، مخترع و رهبر گروه دوستانش است. دیگو تابستان را با دوستانش در کمپ سپری خواهد کرد ...

Diego and his friends spend the summer at the camp run by Pompilio Calderón, an eccentric explorer. There they find a medallion that belonged to Pola, Diego's grandmother. Following in her footsteps, they will experience incredible adventures in a parallel dimension as they try to save the planet from disaster.

خلاصه داستان : مردی به نام ژاک در سال 1940 وارد مکزیک میشود و ادعا میکند یک بلژیکی است که در حال فرار از جنگ اروپا می باشد. اما هیچکس نمیداند که در واقع این مرد مامور یک سازمان مخفی شوروی است که برای ترور "لئون تروتسکی" (یک فرد انقلابی و متفکر روسی) به آنجا آمده ...

Spain, 1937. Ramón Mercader, a young communist combatant, is recruited and trained by the Soviet intelligence service to participate in a top secret mission ordered by the ruthless dictator Joseph Stalin: the assassination of his former political rival, Leon Trotsky, who is living in exile in Mexico.