خلاصه داستان : موضوع فیلم عشق به بشیکتاشه. یک پدربزرگ سعی میکنه عشق به بشیکتاش رو به نوه اش هم منتقل کنه. بشیکتاش که بعد از سالها قهرمان سوپرلیگ ترکیه میشه همه طرفدارانش رو خوشحال میکنه به جز یک نفر. پدربزرگ که مسابقه قهرمانی رو تماشا میکرد بعد از قطعی شدن قهرمانی بشیکتاش، از شدت خوشحالی سکته میکنه...

The film is about the spirit of Beşiktaş, which a grandfather wants to inflict on his grandchild.

خلاصه داستان : خلاصه داستان : جوشکون یک مرد جوان است که رویایش کمدین شدن است. زندگی جوشکون که با فروش غیرقانونی فیلم خرج خودش را در می‌آورد، بعد از روبرو شدنش با آیلا، بزرگترین عشق زندگیش، به کلی عوض می‌شود…

Coşkun and his brother İrfan make a living selling pirated movies. Coşkun's dream is to become a famous comedian and make movies. One day Coşkun meets Ayla, the love of his life, with pirated movies in his hands. Coşkun suddenly finds himself in an adventure where he tries to win Ayla's heart and pursues his passion for cinema.

خلاصه داستان : وقتی بولوت یک روز قبل از نامزدی با لیلا به باشگاهی می رود که مژده در آن کار می کند، با دوست دختر سابقش آشنا می شود و متوجه می شود که او باردار است. زن جوان بولوت را تهدید می کند که اگر لیلا را ترک نکند با مطبوعات صحبت خواهد کرد. بولوت که...

The film tells the story of Bulut and Müjde, who are forced to work together to get rid of a murder crime they did not commit, and find themselves in the middle of an adventure they never expected.

خلاصه داستان : خلاصه داستان : کلوپ موشک‌سازی باندیرما داستان واقعی جوان‌های دبیرستانی شهر باندیرما را نقل میکند که با وجود موانع زیاد و کسانی که مدام میگفتند «بشینید سر جایتان» تسلیم نشدند و رویاهایشان را محقق کردند. آن‌ها دور از کشورشان و در ناسا موفق شدند ماهواره‌ای به فضا بفرستند…

خلاصه داستان : داستان زلیش، دختر کوه‌ها، نهرها و فلات‌ها و مهمت که علاقه‌مند به انواع ماجراجویی و اکشن است.

The story of Zelish, the daughter of mountains, streams and plateaus, and Mehmet, who is passionate about all kinds of adventure and action.

خلاصه داستان : علی سنای و ایلبر در یک شرکت با یکدیگر شریک هستند. زمانی که شرکتشان شروع به ریزش میکند، آنها تصمیم میگیرند به یک نمایشگاه باغبانی که در صوفیه واقع شده بروند تا با افراد جدیدی ملاقات کنند بلکه تا بتوانند کسب و کار جدیدی برای خودشان دست و پا کنند. اما همه چیز اشتباه پیش...

Ali Senay and Ilber, the two partners of Senay Cüccaciye, sell garden dwarfs. When their company starts to dwindle, they decide to participate in a gardening fair in Sofia with the plan to meet new people from the sector in an attempt to drum up new business. Things don't go as planned as they find themselves crossing paths with the wrong people hell bent on causing world chaos.