خلاصه داستان : لوچیتا و استپان عاشق یکدیگر هستند , اما خانواده بسیار مذهبی لوچیتا مخالف رابطه آنها هستند بهمین سبب دخترشان را راهی صومعه می کنند لوچیتا که طاقت نمی آورد می خواهد هرطور که شده از صومعه بگریزد او نقشه فرار را با استپان می کشد اما افسوس که در روز فرار از صومعه به استپان...

Lucita has been locked away in a convent by her family in order to keep her away from her lover, Esteban. The pair make plans to elope, but Esteban is accused of heresy before Lucita can escape. Hiding in the convent, Esteban discovers the horrifying depravity of the covent's abbess, Sister Incarnation. Can Esteban rescue his love from this madhouse before the inquisitor discovers what is going on and has everyone executed?

خلاصه داستان : او که به صورت مسی مشهور است، مضنون به دزدین مقدار زیادی طلا از بانک است

The Indian called Copper Face is suspected to have stolen a large quantity of gold from a bank.

خلاصه داستان : دو هیپی خودشان را درحال فرار از قانون میابند و بزودی کارشان به مخفی شدن در ویلایی میرسد که صاحبش زنی مرموز است...

Two young sexually free hippies, Dick and Ingrid, finance their travels by selling naked snaps of Ingrid until their plan is brought to an abrupt end by the Police. Forced on the run the two seek refuge at a seemingly empty isolated large villa. As it turns out the house is inhabited by the middle-aged Barbara who invites them in for some potential three-way hanky-panky that soon locks them into something far more twisted and chilling!

خلاصه داستان : مهاجمين كه كينه ديرينه‌ای با كلانتر دنورسيتی دارند. در يك غافلگيری او را به شدت مضروب و همسرش را به قتل می‌رسانند. كلانتر پس از بهبودی به همراه دو دوستش، درصدد انتقام‌جویی برمی‌آيد.

خلاصه داستان : روبرتو ، درامر یک گروه راک ، مرتباً تماس های تلفنی عجیبی دریافت می کند و یک مرد مرموز او را دنبال می کند. یک شب او موفق می شود که با آزار و شکنجه خود برسد و سعی می کند او را به صحبت واداشته اما در مبارزه پس از آن به طور تصادفی...

Roberto, a drummer in a rock band, keeps receiving weird phone calls and being followed by a mysterious man. One night he manages to catch up with his persecutor and tries to get him to talk but in the ensuing struggle he accidentally stabs him. He runs away, but he understands his troubles have just begun when the following day he receives an envelope with photos of him killing the man. Someone is killing all his friends and trying to frame him for the murders.

خلاصه داستان : تینا در حالی که در پارک با سگش در Castel Fusano در پارک قدم می زد ، با جیانی ، یک بازیگو در یک ماشین اسپرت شیک ، معاشقه می کند. آنها برای آن شب قرار ملاقات تعیین می کنند و او شیک ترین و گرانترین لباس خود را می پوشد. آنها به یک باشگاه...

A night of attempted seduction is recalled from the perspectives of the woman, the man, a lecherous doorman and a psychoanalyst.