خلاصه داستان : ابی و آقاحسینی پس از آزادی از زندان، وسط تهران از هم جدا می‌شوند. ابی بر اساس وعده «آقا فکری» در زندان، شماره تلفنی را می‌گیرد اما کسی گوشی را برنمی دارد. او پس از پرسه زدن در شهر، دوباره آقاحسینی را در محله‌ای بدنام ملاقات می‌کند و معلوم می‌شود حسینی که قصد رفتن به...

Recently have been released from jail, Ebi makes a bet with his Friend that he goes and drinks in seven bars without even paying any money.

خلاصه داستان : خلاصه داستان : شازده احتجاب (جمشيد مشايخي)، آخرين بازمانده ي خاندان قاجار، به سل موروثي مبتلا است. مراد (حسين كسبيان)، پيشكار سابق شازده، و همسرش هر از گاه نزد شازده مي روند و مراد خبر مرگ افراد خانواده و خويشانش را به او مي دهد. شبي شازده مراد را در كوچه مي بيند و وقتي...

Prince Ehtejab, one of the last remaining heirs of the Qajar royal family, is suffering from tuberculosis, which he knows is fatal. He spends his last days alone in the magnificent rooms of his wintry palace, from where he recollects the glory days of his ancestors as well as days of degradation. Among the latter are the gruesome manner in which his cruel grandfather murdered his mother and brother, and the way that he himself caused the death of his wife.

خلاصه داستان : گلنسا محبوب جوانان دهکده‌است و همه خواهان ازدواج با او هستند، ولی او فریب وسوسه‌های جوانی شهری را می‌خورد و...

Everyone in her village love Golnesa and all the bachelors want to marry her, but she is deceived by the temptations of a young man from big city and has a child. Then the young man leaves her and five years later he comes back...

خلاصه داستان : در تهران سال‌های ۱۳۳۰ یک زوج جوان یهودی به نام‌های دانیال و مونس همچون بسیاری دیگر از یهودیان خواهان عزیمت به سرزمین موعود هستند. اما از آنجاییکه عمویشان یعفوب مخالف صهیونیزم است با مخالفت سازمان هاگانا که یک گروه بسیج کنندهٔ یهودیان می‌باشد مواجه می‌شوند. چندی بعد یعقوب به دست یزغل که عضو سازمان است...

Tehran, 1948. A young Jewish couple, Danial and his wife Munes, decide to immigrate to the recently founded state of Israel. But their application is rejected on the ground of the documents against Danial's uncle, Yaghub, how is suspected of betrayal. A Zionist agent, named Yezghel, finds out Yaghub's home and stabs him. One of Yaghub's neighbours who witnesses the crime is blamed for murder. Fearing for their lives, Munes and Danial escape to the north of Iran in order to leave the country. The Neighbour's brother, Nuri, a journalist, sets off on their heels to bring them to the court to give testimony on his brother's innocence.

خلاصه داستان : غزل بیان کننده داستان دو برادر جنگلی است که عاشق زنی می شوند (پوری بنایی). به زودی در میابند که رابطه عمیق و صمیمی این در بخاطر این زن در خطر است و...

Two brothers Hojjat and Zein-Ala'bedin are the guards of the jungle and live alone by themselves. One day they are notice that some people are cutting the trees illegally. Hojjat chases them but returns home with a girl named Ghazal.