خلاصه داستان : خلاصه داستان : این فیلم به اتفاقاتی که در دوره موزیک پرستیژ که توسط موسیقیدانی به اسم حلمی توپال‌اوعلو ابداع شد می‌پردازد. موزیک پرستیژ که در سال 1991 ایجاد شد، باعث شد اشخاص مهمی در دهه نود به دنیای موسیقی بپیوندند. ماهسون کیرمیزی‌گول، اوزجان دنیز و هالوک لونت هم در مسیر موزیک پرستیژ قدم برداشتند....

The film, which deals with the birth and rise of the Prestige Music generation, tells the passions and life struggles of artists, including Özcan Deniz, Haluk Levent and Mahsun Kırmızıgül, from the 1990s to the present.

خلاصه داستان : باریش تلّی در سنین خردسالی در اثر یک صانحه یکی از پاهاش رو از دست میده؛ ولی با این حال باریش رویای فوتبالیست شدن داره. در این فیلم ما شاهد مبارزه باریش برای تحقّق رویاش خواهیم بود و این انگیزه مبارزه ‏طلبی باریش میتونه برای ما هم در زندگی ‏مون الهام بخش باشه…

خلاصه داستان : دزدیدن از ثروتمند و کمک به فقیر، هنوز هم بین مردم یک داستان قهرمانی است یا دیگر قهرمان همه‌‌ی ما، حتی فقیرترینمان هم، خود پول است؟ فرهان پول رشوه‌بگیرها، کلاهبردارها و کسانی که با غارت چیزهایی که حقشان نبوده ثروتمند شدند را می‌دزدد و با آن پول به جوان‌های فقیر محله‌شان کمک می‌کند و خرج...

Ferhan steals the money of corrupt officials, swindlers, and those who become rich through unjust means and extends a helping hand to the impoverished youth in his neighborhood, providing education and assistance to their families. An unexpected death will shake his entire life. This event will not only test him with his ideals but also with his love, and he will seek ways to pass this test. When he realizes that he cannot fight against injustices like Ferhan alone, he adopts Orhan's identity. Thus, while Ferhan struggles with the father of Müjde, the woman he loves but should keep at a distance, under the guise of lawyer Orhan, his path intersects with İpek, the heir of the family trying to take over the neighborhood.

خلاصه داستان : ادامه فیلم معجزه که در سال ۲۰۱۴ ساخته شده بود را دوباره محسن کیرمیزی گول کارگردانی و نویسندگی ان را به عهده میگیرد‌.تالات بولوت و مرت توراک که نقش های اول داستان محسن کیرمیزی گول که چهارمین داستان طولانی او است را بر عهده دارند.داستان اِگِ را که از بهترین نقطه کشور برای خدمت به...

During the 1960s, a disabled man finds himself in an arranged marriage to the most beautiful girl in the village.

خلاصه داستان : ایلول 16 ساله تو یه خونه کوچک با مامانش مسعوده،خواهرش بوشرا و پدرخوندش کمال زندگی میکنه کمال به ایلول تجاوز میکنه،ماجرارو به مامانش تعریف میکنه،مامانش بعد کلی فکر کردن چاره ای پیدا میکنه،ایلول رو به بهزیستی میزاره..تو خونه روبروی بهزیستی “جمره” زندگی میکنه دو سه متر اونورتر از بهزیستی تو خونه جمره اینا زندگی خیلی...

"Eylül" is a 16 year old girl sexual harassment by her stepfather , and her mother did not believe her and she went with "Eylül" to the orphanage , and left her daughter there. Then Eylül become friends with the girls in the orphanage and every girl have a own story. The girls trying to divorce Eylül's mother and her husband many times. "Feride" is an assistent in the orphanage who is always helping the girls when they need her.

خلاصه داستان : خانواد حق سور یکجا با سختی های زندگی روبرو میشن و خانوداه ای با ارتباط قوی هستن. “گلنور” و “حمزه” به خاطر خوبی دخترانشان “جیلان”، “مژگان” و “عایشه” با جان و دل تلاش میکنند و حتی در لحظات تاریک هم به وجود همدیگه افتخار میکنن برگشت دختر بزرگ خانواده “الوان” سرنوشت خانواده ی وابسته بهم...

Tells the story of love of a poor orphan man named Maraz Ömer and a poor woman named Ceylan. Two young people who plan marriage plans to work and earn money; Ömer works at the construction site in Kars. Ceylan earns money by cleaning. Ceylan is abused by Taylan, a rich and spoiled young man, and the story begins.

خلاصه داستان : ناظم (فیاض دومان) از طریق یک سایت دوست یابی با دختری به اسم نهیر (بیران داملا ییلماز) آشنا میشه. وقتی نهیر عکس خودشو میفرسته و ناظم میبینه دختر خیلی خوشگلیه و از اون جوون تره، بخاطر رد زخمی که رو صورتش بود از فرستادن عکس خودش امتناع میکنه ولی بخاطر اصرار های نهیر و ترس...

Nazım meets Nehir on an internet dating site. They didn't see each other until Nehir sent her own photo. Thinking that Nehir is very beautiful and younger than him, Nazım hesitates to send his own photo and sends Tarık's photo. As Nehir likes Tarık in the photo and surprisingly comes to the Dam, things get complicated.

خلاصه داستان : سه چیز در زندگی را نمی توان پنهان کرد "عشق، دود و بی پولی". جامعه اجتماعی و وقایع پشت دنیای تجارت بیان می شود.

Three things in life can not be hidden "love, smoke and lack of money". The social society and the events behind the business world are told.