خلاصه داستان : کمال وردار با ریحان همسرش که اون رو عاشقانه دوست داره همراه پسرشون یه زندگی خوب و خوشحال دارن..کمال تو سالروز تولد دو سالگی پسرش چیزی ذهنش رو درگیر میکنه و مجبور میشه بره به کارخانه خودش و در اونجا به خاطر اتفاقی که رخ میده و حادثه ای که پیش میاد کمال به کما...
