خلاصه داستان : آلینا احساسات شدیدی دارد ، رویاپرداز است و با بقیه متفاوت است. بزرگترین استعداد او صدای اوست اما از صحنه ها می ترسد. ظهور یک ستاره 17 ساله. چگونه آلینا و کمال می توانند از پس موانعی که بر سر راهشان قرار دارند برآیند؟

خلاصه داستان : خلاصه داستان : یلیز خیلی دلبسته برادرش، یعنی احمد است. به خاطر این دلبستگی شدید یلیز، این دو با هم زندگی میکنند. ولی سورپرایز بدی منتظر یلیزه، چرا که احمد عاشق یک دختر شده. بعد از مدت کوتاهی احمد به دختره پیشنهاد ازدواج میده. بعد شنیدن این خبر، دنیا روی سر یلیز خراب میشه. یلیز...

Yeliz leads a happy life with her brother Ahmet, who she is very fond of. But Ahmet Deniz falls in love, and he makes her a marriage proposal, Yeliz's world collapsed. They think, "oh, I get them well apart, as I also did it with all his previous girlfriends." Yeliz begins to make plans with her group of girlfriends to drive the two apart. On the one hand Yeliz, on the other hand, Ahmet Deniz, who tries to protect Deniz against the snares of his sister, without leaving marks Deniz. There awaits all sorts of comic adventures ...

خلاصه داستان : اؤزگور که در کودکی بی پدر و مادر شده بوده ، زیر سایه ارث پدربزرگش بدون اینکه طعم سختی رو بچشه و حتی با ناز و نعمت بزرگ شده . در حالیکه در این فکره که با ارثی که از طرف پدربزرگش نصیبش میشه یک زندگی راحت و بدون دردسر رو برای خودش دست و...

On his 18th birthday, wealthy but spoiled Ozgur(Ekin Koc) gets a surprise from his deceased grandfather's will. He has to leave his luxurious life in Istanbul and graduate from a public school in a small village on the Aegean coast. After falling for Elif(Neslihan Atagul), a secretive classmate, Ozgur begins to understand the importance of this tiny and seemingly trivial village.Adapted from the South Korean romantic drama, 'A Millionaire's First Love'.

خلاصه داستان : خلاصه داستان : این سریال داستانِ به وصال هم نرسیدن وکیل دوعان و همسایه زیبایش ملیکه است که از پنج سالگی عاشق همدیگر هستند. گاهی برای بهم رسیدن دوست داشتن زیاد طرفین کافی نیست ولی جدایی هم «قسمت» نیست…

The story of how the neighborhood's pupil, Attorney Doğan, and his beautiful neighbor, Melike, have not been able to reunite since they were 5 years old... Sometimes it is not enough for both parties to love very much to get together, but separation is not "Kismet".

خلاصه داستان : تولگا بازیگری جوانه که شهرت بسیاری داره ولی باز هم راضی نیست؛ آسیا متصدی یکی از مراکز خریده، مشغول به تحصیل توی دانشگاهه و رویاهای خودش رو داره. وقتی مسیر این دو جوان که دیدگاهشون به زندگی در حد سیاه و سفید باهم متفاوته، تصادفاً به هم می‌رسه، مسلماً دو دنیای متفاوت باهم برخورد می‌کنند....

A rich touch actor, Tolga (previously a romance star) meets a modest, poor girl, Aysa (a mall clerk) and through hijinks, coincidence, and no choice but to accept it, they embark on a journey of a lifetime as Prince & Pauper.

خلاصه داستان : اين سريال دربرگيرنده ي صحنه هاي خنده دار و بعضا احساسي هست.  اين قصه ي يک دختر شهرنشين وجوان است که عاشق پسري قبيله نشين از منطقه ي آنادولي ترکيه ميشود و عروس آنها ميشود…

Bella, a Spanish Girl falls in love with a Turkish man, Hazar. They decide to marry against the wish of their families. Bella is a modern girl and Hazar's family is very traditional, so their cultures clash.

خلاصه داستان : زن و شوهری بعد از چندین سال زندگی مشترک از هم جدا می شوند. پس از آن، مرد ناگهان ثروتمند می شود و با شروع کار همسر سابقش با او، زندگی دوباره تغییر می کند.

خلاصه داستان : سال ها بعد، کوزی مجبور می شود به همراه دخترانش به زادگاهش، منطقه دریای سیاه نقل مکان کند. به عنوان همسایه با یلدیز که در گذشته او را رها کرده بود. یلدیز قصد دارد به هر قیمتی شده آنها را به استانبول بازگرداند.

Yildiz has loved Kuzey for as long as she has known. She has seen no one but him. Families are also friendly to each other. Kuzey and Yildiz are engaged. But when Kuzey goes to Istanbul to study at university, he forgets all his words and sets sail for new love. When this is learned by his family, Kuzey is excommunicated by everyone in the village, including his own family. Kuzey married the woman he loved. He had three children. Twenty years later, he experienced the pain that Yildiz experienced. He was abandoned by the woman he loved. Kuzey returns to his hometown with his three daughters. Yildiz swore to send him where he came from.