خلاصه داستان : دو عاشق در دوران کودکی به دلیل یک جنگ مخفیانه خانوادگی بین دو خانواده از یکدیگر دور می شوند. بعد از بزرگ شدن دوباره همدیگر را ملاقات می‌کنند و سعی می‌کنند دستور پخت یک رستوران خانوادگی جدید را دوباره به دست آورند.

Two lovers are kept away from each others during childhood because of a secret family recipe war between the two families. After they grow up they meet again and try to regain the recipe to make a new family restaurant work.

خلاصه داستان : عشق اتفاق می افتد بدون قانون و چار چوب خاص الکس که با دو دختر رابطه برقرار کرده و فشار خانواده بر او و همچنین میان دو معشوق گیر کرده است و ...

Love. It just happens. No rules. It may look sick, but it's deep and it hurts. For everyone, Alex and Kiki are just good friends. They happen to be two girls experiencing another kind of love. For their family, Kiki and Sandu are sister and brother who sometimes fight. They happen to be lovers. Love Sick is about their stories.

خلاصه داستان : رامون آدم مهربانی است، سعی می کند کارهای خوب انجام دهد، اما آنها را بسیار بدتر می کند. او به دنبال آن شخص خاص است و در نهایت به بخارست می رسد، زیرا مشکلاتی به دنبال او است.

Ramon is a kind person, he tries to do good things, but he is making them much worse. He is looking for that special person and ends up in Bucharest, were troubles are following him.

خلاصه داستان : توما و آنا در دانشکده ادبیات با یکدیگر آشنا شده و به زودی عاشق یکدیگر می‌شوند...

Toma and Ana meet as students in the literature faculty, and quickly fall in love. But, because of Ana's mental illness, their relationship slowly collapses.