خلاصه داستان : در طول یک تابستان گرم، لوسیا در یک کمپ در سیسیل داوطلب می شود، اما ورود یک فرد خوش تیپ که به زودی کشیش می شود، برنامه های او را برای همیشه مختل می کند.

A comedy centered on the events of a group of kids from a small provincial parish.

خلاصه داستان : "ساندرو" و "لوچیانو" برای رسیدن به اهداف‌شان به یکدیگر کمک میکنند، ساندرو رویای تبدیل شدن به یک نویسنده را در سر دارد و لوچیانو آرزو دارد که صاحب یک رستوران در کوبا باشد و...

Sandro is very polite yet a little unsure of himself. Luciano on the other hand is bold and sharp but has a mysterious dark side to him. They meet at a restaurant where they both work as waiters. Like many of their peers, Sandro and Luciano have the feeling Italy has little to offer and decide to seek their fortune together in Cuba, the new frontier of hope where anything is still possible.