خلاصه داستان : مرد جوانی که به تازگی مادرش را از دست داده است و همینطور مشکلاتی که در کارش بوجود می آید باعث می شود که به فکر انجام خواسته اش بیافتد و آن هم صعود به کوه های هیمالیاست همانطور که پدرش این کار را قبلا انجام داده بود ...

A young man is confronted with corrupt and vindictive colleagues at work and negligent officials at the hospital where his mother is dying. As he searches quixotically for a steadfast moral code by which to live, he suffers from the knowledge of human frailty and our darker inclinations to do harm.

خلاصه داستان : تونیا برای نوشیدن بیرون می رود. او در زندان بیدار می شود ، و هیچ علتی ندارد که چرا آنجا است. او را تشویق می کنند تا او را ترغیب به اعتراف به جرمی کند که از آن آگاهی ندارد.

In Stalinist Poland, cabaret singer Tonia decides to spend the evening drinking with a group of friends. The next morning, she awakes to find that, for reasons unknown to her, she has been jailed as a political prisoner. As prison officials interrogate, torture and humiliate her, she fights for survival and to maintain her innocence by refusing to sign a false confession. As her years of imprisonment pass, her relationship with her captors grows more complicated.

خلاصه داستان : سیکیرضادا شاعری جوان و آرمان گرا به تمدن پشت می کند و به دهکده ای کوچک و جنگلی می رود و در خانه پیرزنی تختی اجاره می کند و تصمیم می گیرد به عنوان یک چوب بری امرار معاش کند. او به زودی متوجه می شود که دنیای اطرافش تا کامل شدن فاصله زیادی دارد....

A young, idealistic poet, turns his back on civilization and goes to small, backwood village, rents a bed in the house of an old woman, and decides to make his living as a lumberjack. Soon he realizes that the world around him is far from perfect.