خلاصه داستان : خلاصه داستان : اطرافیان صباحالدین اونو بعنوان یک آدم نحس میشناسند. وقتی صلاحالدین تصمیم میگیرد به محلهای که در آن زاده شده است برگردد، مردم به هول و ولا میافتند. بعد از بازگشتش به محله با دختری به اسم یاپراک آشنا میشود و باور میکند که دیگر شانسش برگشته است ولی اوضاع آن طوری که...
Sebahattin is known around town as a magnet for misfortune. But to win over the woman of his dreams, he changes his ways to change his luck.
