خلاصه داستان : در “زرورق”، دو دوست صمیمی به نام‌های دکس و رکس، که هر کدام رویاهای مختلفی درباره زندگی دارند، تصمیم می‌گیرند به یک ماجراجویی در بیابان کالیفرنیا بروند. این ماجراجویی برای دکس، که رویاهای بزرگی برای یک فیلمساز مستقل در هالیوود دارد، و برای رکس، که احتمالاً به دنبال پیدا کردن بیگانگان است، معنی دیگری دارد.

An unusual piece of foil with potential alien origin causes a rift between two former best friends camping in the California desert.

خلاصه داستان : فرانکی یک شخصیت احساسی دارد. خیلی آسیب پذیر است. او عازم شرق لس آنجلس می شود و پس از مست کردن زیادی همراه با چند غریبه گم می شود، اما در همین راه عاشق دختری می شود...

Frankie is an emotional train wreck, careening around the East Los Angeles music scene drinking and meeting strangers. Lev is a taciturn and tormented soul. He drives a limo and wants to work in the music business. They begin a relationship after they connect with each other one night at a party.

خلاصه داستان : ویلسون که در شب سال نو شکست و تنها شد ، فقط می خواهد بقیه سال بسیار بد را در رختخواب بگذراند. اما ، وقتی بهترین دوستش او را راضی به ارسال آگهی شخصی می کند ، با زنی روبرو می شود که می خواهد پسر مناسبی را برای نیمه شب پیدا کند.

Broke and alone on New Year's Eve, Wilson just wants to spend the rest of a very bad year in bed. But, when his best friend convinces him to post a personal ad, he meets a woman bent on finding the right guy to be with at midnight.