خلاصه داستان : وقتی یک اشعه مرگبار با زمین اصابت می کند،"فلش" و دوستانش به فضا بازمی گردند تا با "مینگ" بی رحم و متحد او "ملکه مریخ" مبارزه کنند...

When a deadly Nitron ray strikes Earth, Flash Gordon and his friends travel to Mars to battle Ming the Merciless and his new ally Queen Azura.

خلاصه داستان : در دهه 1920 تگزاس، کشاورز هندی چارلی ایگل رویای برنده شدن در دربی کنتاکی را با اسب امید سیاه خود در سر می پروراند، اما با یافتن نفت در زمینش و تولد کلت طلای سیاه، اوضاع تغییر می کند.

A Native American man trains a horse for the Kentucky Derby.

خلاصه داستان : مری ویتمن ، دوست قدیمی چارلی که برای طلاق به رنو رفته ، متهم به قتل زنی میشود که شوهرش قصد داشت پس از قطعی شدن این حکم با او ازدواج کند.

Mary Whitman has gone to Reno to obtain a divorce. While there she is arrested on suspicion of murdering a fellow guest at her hotel (which specializes in divorcers). There are many others at the hotel who wanted the victim out of the way. Charlie comes from his home in Honolulu to solve the murder.

خلاصه داستان : بازرس چان درمورد گروهی از مسافران تحقیق می کند که یکی از آنها خرابکار است.

Charlie impersonates an employee of the U.S. government to foil an espionage plot which would destroy part of the Panama Canal, trapping a Navy fleet on its way to the Pacific after maneuvers in the Atlantic.

خلاصه داستان : وقتی که دوست قدیمی چارلی که اهل اسکاتلند یارد بود درحال شرکت در مجمع پلیس به قتل رسید، چان پرونده ای که مشغول کار روی آن بود را کنار گذاشت.

When Charlie's old friend from Scotland Yard is murdered when they attend a police convention in New York, Chan picks up the case he was working on.

خلاصه داستان : یکی از ماموران فدرال تصمیم می‌گیرد که انتقام قتل یکی از دوستان نزدیکش را بگیرد. از همین به صورت مخفیانه وارد باندی خلافکار می‌شود. اما یکی از اعضای این باند،‌ او را شناسایی می کند.

A Treasury agent gains the trust of a mob gunman while working under cover to smash a crime syndicate.

خلاصه داستان : لورل و هاردی به ارتش می پیوندند. به سختی می توان آنها را سرباز دانست، اما آن دو فکر می کنند کارفرمایشان به آنها نیاز پیدا خواهد کرد و...

Laurel and Hardy join the army. They are hardly soldiers, but they believe their employer, (Dick Nelson) will need them now he's drafted.