خلاصه داستان : مرد جوان و شاعری درست هم زمان با خدمتکار خود به خدمت نظامی فراخوانده می شود. شاعر هدف زورگوییهای سربازان دیگر قرار می گیرد، در حالیکه که خدمتکار دست به چند رسوایی می زند و...

The tale of a rich, flaky poet and his servant who both join the army and wind up in the same barracks.

خلاصه داستان : در شب سرد سال نو، یک دختر فقیر تلاش می کند کبریتهایش را در خیابان بفروش برساند. او دچار سرمازدگی شده و به خود می لرزد. او می ترسد به خانه برود زیرا پدرش او را برای نفروختن کبریتها کتک می زند و...

An impoverished girl tries to sell matches on NYE. Shivering with cold and unable to sell her wares, she sits in a sheltered nook. Striking a match to keep warm, she sees things in the flame.