خلاصه داستان : فردی نزد سفالگری تنها رفته و از او درخواست می کند مجسمه او را بسازد. او از اینکار سر باز زده و در خواست می کند با تنها دوستش، یک گلدان سفالی تنهایش بگذارند و...

A happy little potter is approached by a huge hand which wants him to sculpt its statue. The potter refuses, wanting nothing more than to be left alone with his only friend, a potted plant. As the hand's request gives way to bribery, demands, and threats, the potter becomes more desperate to escape its clutch, leading to tragedy.

خلاصه داستان : یک فیلم شاعرانه درباره کبوتر که در راه پراگ گم می شود و توسط یک پسر فلج ساقط می شود. هنرمندی که کبوتر را پیدا می کند با پسر دوست می شود. آنها با هم مراقبت می کنند و آن را به بهبود می رسانند.

A poetic film about a dove getting lost on its way to Prague getting shot down by a paralyzed boy. An artist who finds the dove becomes friends with the boy. Together they take care of it bringing it back to recovery.