خلاصه داستان : داستان درباره نیروهای دولت پنهان درون ساختار دولت معمولی، حساب و کتاب‌های غیر رسمی اون‌ها با گلادیویی که سال‌ها به اون خدمت کردند و تضاد منافعشون هست. اسکندر بویوک، نیروی بازنشسته اطلاعاتی هست که سال‌ها به اسم دولت پنهان در عملیات‌های بی‌شماری شرکت کرده…

Retired security intelligence agent Iskender Buyuk has kept his government's secrets for years but when the men he has sworn to protect suddenly desert him, Iskender finds himself in the defendant's chair with only young and inexperienced lawyer Ayse to represent his interests. Understandably angered by this turn of events, Iskender decides to strike back against his one-time employers by revealing all he knows about covert op missions.

خلاصه داستان : احمد که بخاطر حاجی اوفلو هم اعتبار و هم پولش رو از دست داده بود، دوباره دنبال راه‌های رئیس شدن می‌گشت که در همان زمان پیمانکار ثروتمندی به اسم ادریس، نور را برای پسرش شعبان خواستگاری کرد و احمد هم برای نجات خودش فورا قبول کرد. قدیر و اوفلو وقتی از این ماجرا خبردار شدند...

Eyeing another shot at soccer club presidency, Ahmet draws up a plan that mires him in complicated nuptial agreements and a clumsy kidnapping scheme.

خلاصه داستان : کآن تولو یک پدر مجرد هستش که وقتی برای اخذ دکترا در آمریکا بوده بخاطر یک رابطه ی تک شبی صاحب دختری میشه . با دختر 9 ماهه اش به استانبول بر میگرده و با درآمد یه شرکت سهامی به زندگیش ادامه میده در این حین دایه ی بچه ی خود از خونه فرار میکنه...

Ver Elini Ask Turk dizisi

خلاصه داستان : ملیکه برای این که خانواده‌اش رو متقاعد کند که می‌تواند تنهایی در استانبول با حفظ ناموسش کار کند، مجبور به گفتن دروغ‌های کوچکی! می‌شود. خانواده‌اش که در آلمان زندگی می‌کنند فکر می‌کنند ملیکه یک خبرنگار ممتاز است که در یک زندگی محشر زندگی می‌کند و به زودی با نامزد دکترش ازدواج خواهد کرد…

Melike lies to her family in Germany about her work, house and fiance Mehmet. Mehmet is a doctor and the fiance of her boss Iknur. When her family comes to Istanbul, she blackmails Mehmet to go along with her plans to not expose her lies.

خلاصه داستان : خلاصه داستان : احمد که بخاطر حاجی اوفلو هم اعتبار و هم پولش رو از دست داده بود، دوباره دنبال راه‌های رئیس شدن می‌گشت که در همان زمان پیمانکار ثروتمندی به اسم ادریس، نور را برای پسرش شعبان خواستگاری کرد و احمد هم برای نجات خودش فورا قبول کرد. قدیر و اوفلو وقتی از این...

Film detayi.

خلاصه داستان : خلاصه داستان : این فیلم داستان زنی رو روایت میکنه که در خوابش با نامزد دوستش ازدواج میکنه. ایرماک زنی 30 ساله هست که تا به اینجا عشق روی خوشش رو بهش نشون نداده. زندگی اون با گذاشتن کلید زیر بالشتش تو خونه ای که اولین بار اونجا مونده بود عوض میشه. ایرماک خواب میبینه...

خلاصه داستان : این داستان ۴ شخصیت اصلی داره – کنان ،لامیا، کامیل و سویدان و با تجربه کردن خوشی و تلخی های روزگار روابط این چهار شخصیت پیچیده تر و عمیق تر میشه... داستان: این داستان ۴ شخصیت اصلی داره – کنان ،لامیا، کامیل و سویدان و با تجربه کردن خوشی و تلخی های روزگار روابط این...

Dudaktan Kalbe is a Turkish television series. It stars Burak Hakki and Asli Tandogan. It is the television adaptation of Reşat Nuri Güntekin's famous novel, "Dudaktan Kalbe". He was one of the most popular writers of his period and was also a prominent name in the history of Turkish literature and drama. "Dudaktan Kalbe" recalls the pathos and romance of Leo Tolstoy's novels. It was published in 1923 and focuses on the struggle between ethics, loyalty, love and ambition. The television series ran for two seasons. This series is currently airing in Serbia as Plač violine on Prva TV at 19:20.

خلاصه داستان : خلاصه داستان : یک خواننده قدیمی موسیقی پاپ که مبتلا به آلزایمر است به خانه قدیمی خود برمی گردد و در آنجا روزهای قدیمی خود را از بالا رفتن از پله های شهرت و ثروت به یاد می آورد در حالی که سعی در مقابله با خواهر بزرگتر خود دارد که او را مسئول زندگی...

An old pop singer who has Alzheimer's returns to her old house where she remembers her old days of climbing the stairs of fame and fortune while trying to deal with her older sister who holds her responsible for her ruined life.

خلاصه داستان : دهکده‌ای کوچک و فقیرانه که بر کوه‌های صخره‌ای مرتفع تکیه دارد، رو به دریای وسیع، احاطه شده توسط حیاط‌های زیتون. روستاییان مردمانی ساده و کوشا هستند که برای کنار آمدن با طبیعت خشن تلاش می کنند. آنها زندگی خود را به طور روزانه از روی زمین و از چند حیوانی که تغذیه می کنند به...

In a small, poor village leaning over high rocky mountains, the villagers are simple and diligent people who struggle to cope with a harsh nature. They earn their living off the earth and a few animals they feed. Fathers always prefer one of their sons. Mothers command their daughters ruthlessly. Ömer, the son of the imam, wishes hopelessly for the death of his father. When he understands that wishful thinking does not have any concrete results, he begins to search for childish ways to kill his father. Yakup is in love with his teacher, and one day after seeing his father spying on the teacher he dreams too, like Ömer, of killing his father. Yıldız studies and tries to manage the household chores imposed by her mother. She learns with irritation about the secrets of the relationship between men and women.