خلاصه داستان : آدی، سامان و آیو در روستایی دورافتاده زندگی می‌کنند. آدی و سامان که مجبورند در مزرعه به خانواده‌شان کمک کنند، اغلب دیر به مدرسه می‌روند، در نتیجه، این دو نفر اغلب توسط معلم سختگیرشان، خانم ورو تنبیه می‌شوند. در این میان یک روز کینه آدی و سامان نسبت به خانم ورو اوج گرفته و آن‌ها...

A terror chases the souls of Adi and Saman. Ayu knows the reason as to why they are tormented - a sin committed at the most dangerous time of Maghrib Time. What sin have they committed and what will happen to Adi, Saman, Ayu and their village?

خلاصه داستان : میا و دوستش دینی مدتهاست سعی دارند در شهری تک و تنها گذران زندگی کنند . او متوجه میشود که ممکن است از طرف خانواده اش خانه ای به ارث برده باشه و برای همین با هم به روستای خود بازمیگردند ولی خطر در کمین آنهاست .

A woman inherits a house in her ancestral village, but she's unaware that members of the community have been trying to locate and kill her to remove the curse that has plagued them for years.