خلاصه داستان :   رقابت خطوط استیج و کشتی بخار که مدتهاست تاسیس شده اند با شرکت های راه آهن نوظهور که در تلاشند تا به کرانه ی باختری خودشان را گسترش دهند...

A greedy businessman tries to block the building of a new railroad in his area.

خلاصه داستان : پروژه‌ی راه اندازی خط راه آهن در شهر Cedar به اتمام رسیده و دولت این پروژه را مختوم شده اعلام کرده است. فردی به نام مک کورد، قمار خط stagecoach را با خریدار جدید، از دست می‌دهد اما او به اندازه‌ی کافی پول مخفی کرده تا بتواند ....

The coming of the railroad to Cedar City spells the end of the stagecoach as the government gives the mail contract to the fastest means of delivery. McCord loses the stagecoach line gambling with the new buyer, but has enough hidden money to buy a ranch and some cattle. To make more money, he starts a gang to rob the railroad, express offices and steal cattle. But the railroads send out special agent Cameron to end his reign of violence.

خلاصه داستان : در یک بندر آفریقایی یک بار شیک و ارزان توسط "وب فالون " اداره میشود که در حقیقت یک خون آشام است که از زندگی چند صد ساله ی اخیرش خسته شده است ....

In a small African port, a tawdry bar is run by a old man named Webb Fallon. Fallon is actually a vampire, but he is becoming weary of his "life" of the past few hundred years.

خلاصه داستان : یک بانکدار پس از سرقت از بانک و دزدیده شدن تمام پول آن ، تلاش می کند تا بانک مقروض نباشد و شهرش ورشکسته نشود. گروه سه "مسکیترز" برای کمک به سمت شهر میتازند...

A banker struggles to keep his bank solvent and his town from going bankrupt after the bank is robbed and all its money taken. The Three Mesquiteers ride into town and set out to help.

خلاصه داستان : صاحب زیبای یک معدن نقره در مکزیک وقتی که راهزنان به سرقت محموله های او ادامه می دهند ، از کارمندی کمک می خواهد...

The beautiful owner of a silver mine in Mexico asks an employee for help when bandits keep robbing her shipments.