خلاصه داستان : تام در حال شکار اردک است که جوجه اردکی دور مانده از گله توجهش را جلب می کند. جری قبل از تام به اردک می رسد ، بال او را بانداژ می کند و در حالی که مدام فرار می کند تا به گله خود بپیوندد ، او را از دید تام مخفی می کند.

Tom is duck hunting, and he wings a little duckling that can't quite keep up with the flock. Jerry gets to the fallen duck before Tom, bandages his wing, and shelters him from Tom as he keeps running out to join his flock.

خلاصه داستان : تام یک تخم مرغ را از لانه مادر می دزد، آن را روی ماهیتابه شکسته و سپس متوجه می شود که می تواند اردک کبابی داشته باشد.

Tom steals an egg from a mother duck's nest, but soon the resultant hatchling runs away from the cat and into a mouse hole, where it finds an able protector in Jerry.

خلاصه داستان : جورج برای تولد یوهان، اردک بچه ای را به او هدیه می دهد. در حالی که آنها برای جشن گرفتن در خارج از خانه به سر می برند، تام به دنبال اردک می رود اما هنگامی که اردک (و بعداً جری) با یکدیگر آشنا می شوند، سعی دارند از دست خباثت تام در امان باشند...

George gives Joan a baby duck for her birthday. While they are out celebrating, Tom goes after the duck, but his plans are thwarted when it (and, later, Jerry) finds a jar of vanishing cream and uses it to get even.

خلاصه داستان : خرگوش دست آموزی، تخم اردکی را به تام و جری به می دهد که جوجه اردک کوچکی از آن متولد می شود. او مدام وارد آب می شود. اما نباید وارد آکواریوم ، وان شود زیرا غرق خواهد شد. آن دو مدام او را نجات می دهند و سعی دارند اردک را به ...

The Easter bunny brings an egg for Tom and Jerry that hatches into the little duckling. He keeps getting into water he shouldn't: the aquarium, water cooler, bathtub, sink, as the boys keep rescuing it. They try to give the duck back to the Easter bunny - no go. They leave it in the pond at the park and think they're home free, until the duckling brings his friends home.

خلاصه داستان : دوست جوجه اردکه جری، چمدان خود را بسته است و قرار است با وجود کتابی که جری مرتبا به او نشان می دهد که اردک های داخلی به سمت جنوب پرواز نمی کنند و علیرغم عدم توانایی آشکار او در پرواز، برای زمستان به جنوب پرواز کند ....

Jerry's little duckling friend has packed his bag and is all set to fly south for the winter despite the book Jerry keeps showing him that points out that domestic ducks do not fly south, and despite his inability to fly at all.

خلاصه داستان : وقتی اردکی از تخم زیر تام بیرون می آید، تصور می کند که تام مادرش است. تام در ابتدا قصد دارد که اردک تازه متولد شده را بخورد، اما جری حقیقت را به اردک می فهماند و سعی در محافظت از او در برابر تام را دارد.

When a duck hatches from the egg underneath Tom, the newborn (Little Quacker) is convinced Tom is his mother. Tom would like to eat the duckling; Jerry is determined to keep that from happening.

خلاصه داستان : جری موشه با اردک تازه بدنیا آمده ای که قادر به شنا نیست دوست می شود و در نهایت از او در برابر گربه سانی از جمله تام محافظت می کند.

Jerry Mouse befriends a newly hatched duckling who can't swim and ends up protecting him against his feline nemesis, Tom.

خلاصه داستان : یک بچه اردک افسرده پس از خواندن "جوجه اردک زشت" فکر می کند که او نیز زشت است و از تام می خواهد او را بخورد اما جری مدام مانع این کار می شود.

Jerry's little duckling friend is depressed because he's just read The Ugly Duckling and thinks that he's ugly. Jerry does his best to help. Tom gets involved when the suicidal duck offers himself as a meal.