خلاصه داستان : کنعان گنجر برای گسترش کسب‌وکار خود به تجارت اسلحه روی می‌آورد و برای اطمینان از موفقیت کارش، با رئیس پلیس چتین همکاری می‌کند. یکی از افراد کنعان به نام جلال که می‌خواهد کارگاه اوستا الیاس را به عنوان انبار استفاده کند، پاسخ منفی اوستا الیاس را نمی‌پذیرد و او را می‌کشد. علی که زندگی‌اش تحت...

The series tells the story of a final-year student in the Turkish Language Department who enters the world of the mafia and changes everything, and whose paths intersect with journalist Sahar at university.

خلاصه داستان : تنها هدف ویسل خان که صاحب بیمارستانی غیرفعال در استانبول است اینه که تحت هر شرایطی بتونه به بیمارانش کمک کنه . ولی کارها اصلا در مسیر درستی قرار نداره . بیمارستان در باتلاق قرض و طلب فرورفته و تا بسته شدنش چیزی نمونده . تمام دکترهای بیمارستان هم استعفا داده و بیمارستان رو ترک...

خلاصه داستان : سریال سالهای پرماجرا سریال ترکی زیبایی است که به صورت دوبله فارسی از شبکه جم ارائه می شود. این سریال ماجراهای زندگی جوان دانشجوی حقوقی را به تصویر می کشد که در استانبول مشغول تحصیل است.

خلاصه داستان : لیلا و عمر قبلا عاشق هم بودن ولی به دلیل تفکرات و سنت های غلط اقوامشون نتونستن با هم تشکیل زندگی بدن ولی الان تصمیم گرفتن دوباره با هم باشن و …

خلاصه داستان : کشیک داستان مبارزه ی سختی است که سربازان کلانتری سوگوت در شهر هاتای(شهری در مرز سوریه) با تروریست ها و یک سری عشیرت های خائن منطقه میکنند تا از وطنشان محافظت میکنند

خلاصه داستان : قصه حول زندگي سو مابينجي و اطرافيانش ميگرده . آرزو دختريه که ثروتمنده و از طرف مادرش محبت و توجه نميبينه دوست سو هست که خيلي باهاش صميميه و دوستش داره از طرفي هم بهش حسادت ميکنه. همين داستان در طرف ديگه اي بين يه مرد پولدار و پسرش رخ ميده که ….

خلاصه داستان : ایلول 16 ساله تو یه خونه کوچک با مامانش مسعوده،خواهرش بوشرا و پدرخوندش کمال زندگی میکنه کمال به ایلول تجاوز میکنه،ماجرارو به مامانش تعریف میکنه،مامانش بعد کلی فکر کردن چاره ای پیدا میکنه،ایلول رو به بهزیستی میزاره..تو خونه روبروی بهزیستی “جمره” زندگی میکنه دو سه متر اونورتر از بهزیستی تو خونه جمره اینا زندگی خیلی...

"Eylül" is a 16 year old girl sexual harassment by her stepfather , and her mother did not believe her and she went with "Eylül" to the orphanage , and left her daughter there. Then Eylül become friends with the girls in the orphanage and every girl have a own story. The girls trying to divorce Eylül's mother and her husband many times. "Feride" is an assistent in the orphanage who is always helping the girls when they need her.