خلاصه داستان : در سال 96 همه ملت از نظر سیاسی با یک مسئله جدی مواجه بودند. علاوه بر این، کشور از مشکل خطرناک دیگری نیز رنج می برد. در این سناریو، یک کارمند دولت مسئولیت همه چیز را بر عهده می گیرد و ...

In the year 1996, the entire nation was politically facing a serious issue. In addition, the country was suffering from another dangerous problem. In this scenario, a Government Employee took up the responsibility.

خلاصه داستان : در دهکده ای در تلانگانا، رئیس خانواده جمهوریا (سوداکار ردی)، پر از زندگی و نشاط، به طور غیرمنتظره ای از دنیا می رود. سایلو (پریادارشی)، نوه او (پسر پسر بزرگش) بدهکار است و معتقد است ازدواج و دریافت پول مهریه به او کمک می کند تا آن را پرداخت کند. نامزدی سایلو به دلیل درگذشت...

A boisterous, bawdy, meddling village patriarch Komurayya’s death just before the engagement changes the course of his grandson Saayilu's life and the other family members, rattling some skeletons in the closet, exposing the rifts present within the family, causing bigger sociological calamities in the small village.