خلاصه داستان : سامی پسری جوان و سیاه پوست است که در باشگاه المپیک مارسی کار می‌کند. او پسری خوش قلب و عاشق فوتبال است و همچنین در نگهداری چند نوجوان بی‌سرپرست کمک می‌کند. آن‌ها خانه‌ای اجاره کرده و همگی با هم در این پرورشگاه کوچک و شخصی زندگی می‌کنند. هزینه‌ها و اجاره این خانه عقب افتاده و...

Sami works in a children's home which is set to be closed. The young man is an enthusiastic stadium usher and has convinced the president of the Olympique de Marseille football club to help them keep it open.

خلاصه داستان : داستان حول محور زنی بنام استفانی است که در سن 40 سالگی شغلش را از دست میدهد و مجبور میشود پیش مادرش برگشته و با او زندگی کند و مادرش نیز با آغوش باز از برگشتن او استقبال میکند و...

At 40, Stephanie loses her job and is forced to move back in with her mother. She is welcomed with open arms to the joys of overheated apartment, Francis Cabrel playing on loop, Scrabble games and precious motherly advice on how to behave at the table and live her life.

خلاصه داستان : مظفر و فروز دو چوپان آسان گیر اهل تبولستان هستند، کشور کوچکی در آسیا که برای بقیه جهان ناشناخته است. پسر رئیس‌جمهور تبولستان برای آگاه کردن جهان از موجودیت کشورش تصمیم می‌گیرد برنامه‌ای از تروریسم تبلیغاتی را به راه بیندازد. برای این منظور، او دو چوپان ساده لوح ما را استخدام می کند، ماموریت آنها:...

Muzafar and Feruz are two easy going shepherds from Taboulistan, a tiny country in Asia that is unknown to the rest of the world. To alert the world to his country’s existence, the son of Taboulistan’s president decides to instigate a program of publicity terrorism. To that end, he recruits our two naive shepherds, their mission: to destroy the Eiffel Tower! But the France that Muzafar and Feruz discover is far from what they had expected...

خلاصه داستان : فلورانس مادری تنها است که در یک مدرسه ابتدایی تدریس میکند. او سر کلاس از جان ودل مایه میگذارد تا دانش آموزانش به موفقیت برسند. زمانی که فلورانس متوجه می شود یکی از دانش آموزانش توسط مادرش رها شده و هیچکس را ندارد، تصمیم میگیرد به او کمک کند…

Florence is a school teacher devoted to her students. When she encounters young Sacha, a child with problems, she will do everything she can to help him, even to the point of neglecting her own children, her own life, and of questioning her vocation. Little by little Florence realizes that learning has no age limit.