خلاصه داستان : زندگی یک مجسمه ساز موفق پس از دریافت پیامهای کمک مرموز، زیرو رو می شود و...

Gambir is an artist whose success masks a dark and shameful secret. which may be nothing compared to the sordid details of the past that his wife keeps hidden behind a mysterious door in their home.

خلاصه داستان : داستان سریال در دهه 1960 در کشور اندونزی اتفاق می‌افتد. در میان ترکیبی خاطره انگیز از ادویه های خوش طعم برای ایجاد سیگار کرتک عالی، روح دو جوان به نام راجا و داسیه وارد یک رمان عاشقانه حماسی می‌شود و...

A gifted artisan's journey of love and self-discovery unfolds as she defies tradition within Indonesia's clove cigarette industry in the 1960s.

خلاصه داستان : آلانا حقیقت را در مورد منشاء خود کشف می کند: او یک انسان معمولی نیست. او ممکن است هدیه ای برای بشریت باشد و به عنوان سری آسیه محافظ آن شود. یا نابودی، اگر نتواند خشم خود را کنترل کند.

Alana discover the truth about her origin: she’s not an ordinary human being. She may be the gift for humanity and become its protector as Sri Asih. Or a destruction, if she can’t control her anger.

خلاصه داستان : دو تازه ازدواج کرده آجی و آسترید ، به همراه 3 نفر از بهترین دوستانشان تصمیم گرفتند که یک سفر جاده ای بین ایالتی داشته باشند تا آخرین تلاش برای آشتی دادن آجی با خواهر کوچک خود لادیا باشد

Six friends are captured and tortured by a murderous family after giving a ride home to a desperate stranger.

خلاصه داستان : یک کارآگاه مسلمان به همراه یک آمریکایی خود را به عنوان دانشجو جا می زنند تا راز سلسله حملات تروریستی در اندونزی را پیدا کنند...

An American in Indonesia teams up with a Muslim cop to track down a terrorist.

خلاصه داستان : افسانه طلای یاماشیتا یک شکارچی گنج و گروهش را در اعماق جنگل اندونزی فریب می دهد. هنگامی که آنها در یک پناهگاه متروکه ژاپنی در جنگ جهانی دوم به دام می افتند، با این واقعیت وحشتناک روبرو می شوند که تنها راه نجات این است که...

The legend of Yamashita's Gold lures a treasure hunter and his group deep into the Indonesian jungle. Once they are trapped in an abandoned World War II Japanese bunker, they face the terrifying reality that the only way out is to go further in.

خلاصه داستان : خانواده ها در یتیم خانه وحشت زده شدند. کسی می خواهد آنها را بمیرد، ظاهراً با جادوی سیاه که بسیار کشنده است. او کینه ای دارد و همچنین به دلیل گناهان یتیمان به دنیا آمده است که او را به ملکه سیاه تبدیل کردند ...

Families were terrorized at the orphanage. Someone wants them dead, apparently with black magic that is very deadly. She has a grudge and she was also born because of the sins of the orphans who formed her into the queen of black magic.

خلاصه داستان : مایا (تارا باسرو) به همراه بهترین دوستش ، دینی (ماریسا آنیتا) ، سعی می کند در یک شهر و بدون خانواده زنده بماند. او فهمید که ممکن است اموالی را از خانواده ثروتمند خود به ارث برساند. مایا با دینی به روستا برمی گردد و غافل از خطر منتظر او بود

A woman inherits a house in her ancestral village, but she's unaware that members of the community have been trying to locate and kill her to remove the curse that has plagued them for years.

خلاصه داستان : تقاطع در حومه ها و کوچه پس کوچه های کوالالامپور، چند نفر با مشکلات مالی برای سر و سامان دادن به زندگی خود تلاش می کنند و مسیرهای خود را به طور غیرمنتظره ای متقاطع می یابند - با نتایج مرگبار...

In the outskirts and back-alleys of Kuala Lumpur, several individuals with money problems struggle to get their lives straight, find their paths unexpectedly intersecting - with fatal results.

خلاصه داستان : گوندالا ابرقهرمان برجسته کتاب های مصور اندونزی و آلتر ایگوی او سانکاکا وارد دنیای سینمایی می شوند تا با پنگکور شرور و گروه شیطانی اش از قاتلان یتیم مبارزه کنند...

Sancaka has lived on the streets since his parents left him. Living a hard life, Sancaka survives by thinking about his own safety. When the condition of the city gets worse and injustice rages throughout the country, Sancaka must decide whether he continues to live to look after himself or rise to become their oppressed hero.

خلاصه داستان : پسران بوفالو دو برادر به نام های جمار و سووو پس از سال ها تبعید در آمریکا برای انتقام از پدرشان که سلطان بود به سرزمین جاوه بازگشتند...

Betrayed by the Dutch colonial forces, Arana manages to escape along with his nephews Jamar and Suwo, the newborn sons of Hamza, one of the last Indonesian sultans fighting against foreign tyranny. In 1860, after wandering for years on the plains of the American Wild West, Arana and the two brothers return to Indonesia to avenge their dead loved ones and punish the evil man who caused their misfortune.