خلاصه داستان : گفتن عذاب قبر که بعد از دفن مرد اتفاق افتاد.

Sita was a teenager when she witnessed her parents died of a suicide bombing in the name of religion. She then spent her life to find the most evil person, and when that they die she will bury herself with that person, to prove that punishment in the grave that was mentioned by religion doesn't exist thus religion isn't true. But there will be dire consequences for those who don't believe.

خلاصه داستان : آلانا حقیقت را در مورد منشاء خود کشف می کند: او یک انسان معمولی نیست. او ممکن است هدیه ای برای بشریت باشد و به عنوان سری آسیه محافظ آن شود. یا نابودی، اگر نتواند خشم خود را کنترل کند.

Alana discover the truth about her origin: she’s not an ordinary human being. She may be the gift for humanity and become its protector as Sri Asih. Or a destruction, if she can’t control her anger.

خلاصه داستان : مرد خوابیده تاکوجی از زمان تصادف در کوه‌های خارج از شهر، در کما می‌خوابد. همسایگانش از او مراقبت می کنند زیرا هر روز اتفاقات جدیدی رخ می دهد...

Ever since an accident in the mountains outside town, Takuji's slept in a coma; his neighbors care for him as new events occur every day.

خلاصه داستان : یودا خانه خود را ترک می کند تا مرانتوا، آئینی قدیمی که تجربه زندگی در شهرهای بزرگ را برایش به ارمغان می آورد، را به جای آورد. او وارد جاکارتا می شود تا به عنوان مربی دفاع شخصی مشغول بکار شود اما...

In Minangkabau, West Sumatera, Yuda a skilled practitioner of Silat Harimau is in the final preparations to begin his "Merantau" a century's old rites-of-passage to be carried out by the community's young men that will see him leave the comforts of his idyllic farming village and make a name for himself in the bustling city of Jakarta.

خلاصه داستان : مایا (تارا باسرو) به همراه بهترین دوستش ، دینی (ماریسا آنیتا) ، سعی می کند در یک شهر و بدون خانواده زنده بماند. او فهمید که ممکن است اموالی را از خانواده ثروتمند خود به ارث برساند. مایا با دینی به روستا برمی گردد و غافل از خطر منتظر او بود

A woman inherits a house in her ancestral village, but she's unaware that members of the community have been trying to locate and kill her to remove the curse that has plagued them for years.

خلاصه داستان : "کمپاکا" یک استاد هنرهای رزمی می باشد که با عنوان مبارز طلایی شناخته می شود. او همچنین 4 شاگرد دارد که همه آنها بچه های دشمنانی بوده اند که وی در گذشته آنها را شکست داده بود. او قصد دارد لقب خودش را برای یکی از شاگردانش به ارث بگذارد و...

A martial arts master angers two of her protégés when she selects a third to take her post and the legendary weapon that comes with it.