خلاصه داستان : یک زن بهمراه نامزدش پس از اینکه مورد سرقت قرار میگیرند، به حومه شهر نقل مکان می کنند. در آنجا او با مرد همسایه مرموزشان دوست می شود، که بزودی حس می کند او راز خطرناکی را مخفی می کند...

Jessica and her fiancé Evan just moved from the city into their dream home on a quiet suburban street. Soon after, Jessica catches her seemingly friendly new neighbor, Simon, in a strange lie and can't let her suspicions rest. The danger escalates when Simon lures her inside his home and imprisons Jessica in his secret bunker, meticulously decorated in the idealized style of the 1950's.

خلاصه داستان : چهار ادم احمق که خود را «راهزنان» معرفی می‌کنند، ایده خوبی دارند که در شب کریسمس یک سالن بینگوی شهروندان سالخورده را بزنند.

A teenage posse, known as the Vandits, attempts to pull off a ridiculous heist.

خلاصه داستان : داستان در مورد چند نوجوان است که عازم یک مهمانی بودند اما با خراب شدن وسیله نقلیه گرفتار قاتلی خطرناک می شوند...

A group of teens sneak out of their high school dance to cruise around and have some unsupervised fun. When their car runs out of gas on a deserted road, they discover an old farmhouse and the cannibal killer living inside.

خلاصه داستان : اولین تابستان اردوگاه مشترک برگزار می شود.

When camps around the country were shutting down every year and Camp Kitchikewana made the economically necessary move to turn co-ed, the result was a very real clash of the sexes.

خلاصه داستان : در این داستان، یک نیکوکار مرموز، به نام "نیکوکار ناشناس"، مبلغی بالغ بر 100,000 دلار نقدی را بر راهروهای درب‌ها به نظر می‌رسند تصادفی گذاشته است. این اتفاقات باعث تحیر و تعجب در جامعه شهر نیویورک می‌شود. به عبارت دیگر، فردی مخفی‌نامه به طور ناگهانی و بدون اعلام قبلی این مقدار زیادی از پول را...

A news reporter looks into who has been anonymously leaving large cash gifts on random doorsteps in New York.