خلاصه داستان : وحید ، استاد ایستگاه قطار فقیر در یک شهر کوچک و دور افتاده در استان بلوچستان پاکستان ، هنگامی که همسرش به طور غیرمنتظره ای درگذشت ، باید نه تنها با مرگ و شیاطین شخصی خود ، بلکه با همدستی او در وقایع منتهی شود. به آن او باید بین تسهیل شبکه ای از فساد...
After the death of the family's matriarch, her husband and son must confront not only the corruption in society around them but the corruption within themselves.
-
-
-
-
4 بار برنده جایزه و 8 بار نامزد دریافت جایزه
