خلاصه داستان : ویکتور یک شکست است. سلمانی فقیر که با انتقام از فقر بیزار شده است. باید راهی برای کسب امتیاز بزرگ و زندگی برای لذت بردن از آن وجود داشت. وقتی معلوم شد که صاحبخانه جدید ویکتور ، تلما ، یک بیوه پیر ثروتمند است ، سرنوشت می کند. ویکتور در جذابیت دختر پیر هیچ وقت...
A penniless barber schemes to marry his wealthy landlady for her money, but friends, foes-and the Gods-intervene.
-
-
-
-
1 بار برنده جایزه
