خلاصه داستان : رناتا با دختر نوجوان و همسرش در حومه شهر منزوی زندگی می کند و ترس را به عنوان یک احساس مشترک تصور می کند. آمدن یک غریبه در او میل به تمام آنچه در خواب بود را بیدار می کند.
Renata lives isolated in the countryside with her teenage daughter and her husband, conceiving fear as a common feeling. The arrival of a stranger awakens in her the desire for all that was asleep.
-
-
-
-
1 بار برنده جایزه و 1 بار نامزد دریافت جایزه
