خلاصه داستان : بعد از اینکه مادرشون خونه رو ترک میکنه ثروت ، سعادت و سودا که همراه پدرشون میمونن قصه شون با آمادگی برای مراسم عروسی سعادت که همه چیزش بر خلاف تصور جلو میره شروع میشه . ثروت که وظیفه داره برای خواهراش هم خواهر باشه هم مادر در حالیکه برای بدون مشکلی برگزار شدن این...

خلاصه داستان : عشق از روي لجبازي:يه فيلم کمدي عاشقانه که توش عشق،دوستي،نفرت و بازي وجود داره. همه چي با رفتن دختر يه خانواده ي کارادنيزي،دفنه،به شرکت يه رئيس خوشتيپ و دختر باز شروع باشه. دفنه و يالين دو نقش کاملا متفاوت، از همديگه متنفرن و داستانشون که با برخورد به هم شروع ميشه با دخالتاي برادر غيرتي...

In this story, you will watch the funny stories of Defne and Yalin who work in the same firm but do not get along with each other very well. Will Defne and Yalin start to fall in love with each other? Will Defne handle all the problems in her first job?

خلاصه داستان : نازلي دختر دانشجوي آشپزي هست ، براي اينکه هزينه هاي دانشگاه را در بياورد به اشپزي مشغول هست که يک روزي با پيشنهادي رو به رو ميشود که به ان نميتواند نه بگويد و به عنوان آشپز مخصوص وارد خانه فريد ميشود که يک مرد ثروتمند و حساسه و تا به حال عاشق کسي نشده…

Ferit Aslan is a very successful businessman, and is extremely organized. He wants the same manner of organization in both his private and professional life. Nazli who is studying gastronomy needs to find a job immediately as she is responsible for covering the expenses of the home she shares with her friend and sister. She is a stubborn and adamant personality, so she has a tough time keeping a job. Both completely opposites, meet each other in this series.

خلاصه داستان : ویولا ویتال، خانم ایتالیا و روزنامه‌نگار مد، به سیسیل برمی‌گردد تا به دنبال پدرش بگردد.

Viola Vitale, Miss Italy and fashion journalist, returns to Sicily to look for her father. She starts working for a digital news company and joins police inspector Francesco Demir in solving crime with the help of synesthesia.

خلاصه داستان : اوزگور یه پسر حدودا سی ساله است که باورش به دخترها و عشق رو از دست داده و دنبال روابط یکروزه است و درست مثل اسمش یک روح آزاد داره و همیشه دنبال هیجانه و یک جا بند نمیشه. تحصیلکرده و ثروتمند و خوشتیپه و انتخاب هاش همیشه از روی منطقه. مدیریت یک رستوران معروف...

Özgür is a very wealthy restaurant owner and living a sloppy but happy go lucky life, and does not believe in love. Ezgi is now tired of wrong relationships and is determined to have a proper relationship and get married. Seeing that Ezgi is not successful in the relationship matters, Özgür begins to mentor her about relationships and gives her tactics to get the man she likes. Özgür and Ezgi also turns out to be neighbors.