خلاصه داستان : نازلی مادری فقیر، مجرد و جوان است که با پسرش ممو زندگی می‌کند. وقتی دمیر آکچنار، عموی قدرتمند و ثروتمند ممو، متوجه می شود که برادر متوفایش پسری دارد، به دنبال ممو می رود تا از او مراقبت کند ولی وقتی حرفه نازلی را می‌فهمد نمی‌خواهد برادرزاده اش در کنار چنین زنی بزرگ شود. او...

Nazlı is a poor, single and young mother who lives with her son Memo. Memo's powerful and rich uncle Demir takes action when he learns that his deceased brother has a son. When he finds out about Nazlı's profession, he starts a big war to get Memo. Nazlı, who finds herself in this struggle, has a bigger secret.

خلاصه داستان : داستان یک ژیگولو را دنبال می کند که عاشق دختری جوان می شود.

A charming male escort finds his life turned upside down when he starts to fall in love, challenging him to discover what he truly wants and needs.

خلاصه داستان : داستان برادر وسطی که خانواده‌اش حتی به خود زحمت ندادند نامی برای او بگذارند، که همه از او فقط به عنوان "شاهزاده" یاد می‌کنند.

The story of the middle brother whose family didn't even bother to give him a name, whom everyone just refers to as “Prince”, in the fictional kingdom of Bongomia.

خلاصه داستان : یوسف مدیر کنسروسازی ساردین معنای زندگی خود را پس از از دست دادن همسرش دگرگون میبیند. وقتی با فریده ملاقات می کند ، اهمیت فرزندش ، عارف را می شناسد و زندگی خود را دوباره دنبال می کند …

After his wife's sudden death, a man takes care of his son living with a disability with help from a new employee at his struggling factory.

خلاصه داستان : خلاصه داستان : عشق ناآگاهانه داستان عشقی غم انگیزه که در تیمارستان شکل میگیره. تنها هدف یوسف که یه معلول ذهنی مادرزاده اینه که در محوطه دانشگاه نونِ سیمیت بفروشه و خرج مادرشو در بیاره. یوسف هیچ جوره با سیاست ارتباطی نداشت ولی تحت تاثیر جو حاکم بخاطر آشوب های انقلاب قرار میگیره و …

خلاصه داستان : خلاصه داستان : علی‌طاهر 130 ساله وقتی در مورد زندگیش تصمیم مهمی میگیرد با هاریکا روبرو میشود و این آشنایی زندگی هر دوی آن‌ها را تغییر میدهد…

خلاصه داستان : داستان عشقی غیرممکن که زاده ی انتقام است. میران بعنوان تاجری وارد شهر میشه و مراوداتش رو با خانواده ی شاداوعلوها بیشتر وبیشتر میکنه و در نهایت نوه ی نصوح شاداوعلو(ریّان) رو خواستگاری میکنه. از اوجاییکه ریّان نوه ی تنی نصوح نیست و میران خواستگار واقعا خوبی محسوب میشه نصوح میخواد که نوه ی دیگه...

Miran is seeking revenge for his parents death so he plans to marry daughter Reyyan from the family who were responsible for that. Unexpectedly he falls in love with Reyyan. Will this change the plan?

خلاصه داستان : داستان عشق حماسی آکیز، یک دختر کوهستانی جنگجو و شاهزاده باتوگا معلول، که هر دو توسط گوک هان در قرن هشتم در استپ های خشن آسیای مرکزی یتیم شدند.

The epic love between Akkiz, the legendary warrior mountain girl orphaned by Gök Khan Korkut Khan in the harsh steppes of Central Asia, and Gök Tegini Batuga, who was orphaned by Korkut Khan in the Gök Palace during Gokturk Khaganate.