خلاصه داستان : رنجان، جوان عاشق‌پیشه‌ای از بنارس، برای ازدواج با تیتلی شغلی دولتی می‌گیرد، اما با فراموش کردن نذرش به لرد شیوا، گرفتار می‌شود تا نذرش را ادا کند. این ماجرا، داستانی طنزآمیز از عشق، سرنوشت و نجات را روایت می‌کند.

Ranjan, a small-town romantic boy from Banaras, lands a government job to marry Titli, but forgets to vow to Lord Shiva, causing him to be trapped in a time loop. A hilarious tale of love, fate, and redemption unfolds, as Ranjan tries to end the loop and get married.

خلاصه داستان : لاو عاشق ایشیکا میشود و می‌خواهد با او ازدواج کند، اما این بین پدرش عاشق مادر ایشیکا می‌شود. حالا فقط یکی از این دو زوج باید ازدواج کنند، و به همین ترتیب داستان پر ماجرایشان شروع میشود…

Luv is in love with Ishika and wants to ask for her hand in marriage. A laughter riot follows when his widowed father falls in love with Ishika's mother. Which couple has a more successful love story?

خلاصه داستان : گولابو سیتابو که در لاکنو امروزی می گذرد، یک طنز اجتماعی درباره دو انسان غیرممکن است، میرزا چونان نواب، که در یک عمارت ویران و یکی از مستاجران، بانکی راستوگی، اقامت می کند.

Set in present-day Lucknow, Gulabo Sitabo is a social satire about two impossibly peculiar human beings, Mirza Chunnan Nawab, who stays in a dilapidated mansion and one of the tenants, Bankey Rastogi.