خلاصه داستان : راشل در یک حلقه زمانی گیر کرده است و شب مهمانی هانوکا والدینش را دوباره زنده می کند. آیا زک، "پسر خوب" مادربزرگ که سعی می کند او را با او تنظیم کند، می تواند به او کمک کند تا به فردا برود؟
While Rachel is stuck in a time loop, reliving the night of her parents' Hanukkah party, she leans on the boy her grandmother is trying to set her up with to make it out.
