خلاصه داستان : از نگاه اسکندر ده ساله، ما شاهد شادی ها و درگیری های خانواده اکدال، یک قبیله بورژوازی پراکنده در سوئد قرن بیستم هستیم.

Through the eyes of ten-year-old Alexander, we witness the delights and conflicts of the Ekdahl family, a sprawling bourgeois clan in turn-of-the-twentieth-century Sweden.

خلاصه داستان : "هنریک ولگر" کارگردان آرام و متفکر تئاتر معمولا پس از تمرینات در سالن می ماند تا فکر کرده و طرح نمایش را آماده کند. یک روز "آنا" در جستجوی یک دستبند باز می گردد. او درباره نفرتش از مادر خود که از دنیا رفته می گوید، بازیگری الکلی که عشق و ستاره "ولگر" بوده است...

Rational, exacting, and self-controlled theater director, Henrik Vogler, often stays after rehearsal to think and plan. On this day, Anna comes back, ostensibly looking for a bracelet. She is the lead in his new production of Strindberg's A Dream Play. She talks of her hatred for her mother, now dead, an alcoholic actress, who was Vogler's star and lover.

خلاصه داستان : فانی و الکساندر زندگی خوب و آرامی را با مادر و پدرشان، که در کار تئاتر هستند. می گذرانند. با مرگ پدر در اثر سکته قلبی و بعدتر ازدواج امیلی با یک کشیش خشک و مقرراتی، بچه ها آزادی و خوشی خود را از دست می دهند و به سختی زندگی میکنند بنابراین خانواده پدریشان...

As children in the loving Ekdahl family, Fanny and Alexander enjoy a happy life with their parents, who run a theater company. After their father dies unexpectedly, however, the siblings end up in a joyless home when their mother, Emilie, marries a stern bishop. The bleak situation gradually grows worse as the bishop becomes more controlling, but dedicated relatives make a valiant attempt to aid Emilie, Fanny and Alexander.