خلاصه داستان : والدین اریک هشت سال پیش به طرز مرموزی ناپدید شدند. او حالا به دنبال حقیقت می گردد و به جایی می رود که پدر و مادرش آخرین بار آنجا دیده شدند: شهربازی وحشت «سرزمین ناشناخته». اریک با کمک خواهر و دوستانش باید بر ترس های خود غلبه کند و معماهایی را حل کند که درنهایت...

Eric returns to Cape Qwert to solve the mystery of his parents' disappearance. Back in this town, he will meet friends and foes and will have to unveil the mysteries of the town's horror-themed amusement park.

خلاصه داستان : سیسیلیا و پسرش مارتین تصادف می کنند. در روز سوم پس از تصادف، او به تنهایی در یک مسیر خلوت سرگردان است و هیچ اثری از پسرش وجود ندارد. او به خاطر نمی آورد که در این مدت چه اتفاقی افتاده است و به شدت به دنبال پسرش می گردد. او در جستجوی خود اثراتی...

Cecilia and her son embark on a journey. On the third day, she is found wandering alone, not remembering what happened during this time. She is desperately looking for her son and finds herself wrapped in a brutal hunt, carried out by a religious fanatic, whom she faces off against. To her, he's a lunatic. To him, Cecilia is the enemy.