خلاصه داستان : یک کمدی رمانتیک در مورد زندگی تینیجر ها..

A teen tomboy has to choose between her best friends and the new boy in her life, but what happens when one of the dudes fall for her?

خلاصه داستان : ياپراک در سخت ترين روزش با باريش روبرو ميشه…باريش شايد براي بقيه مثل شاهزاده ي قصه ها باشه ولي ياپراک از قصه ها متنفره..هر خصوصياتي که براي باريش غيرقابل تحمله در ياپراک موجوده..ياپراک تنها دختر گروه 5 نفره هست که از بچگي باهمن و شبيه دختراي ديگه نيست..اين 5 تا دوستي که سر حد مرگ...

Aprak has built a colorful world of four men who are far away from the girls' world since childhood, beside them. One day this world changes in the mysterious way. Because Baris is enter her life. This change brings her to a discovery towards herself and the world of girls. Now she has to make a choice.

خلاصه داستان : امید و رضا پدر و پسری هستند که در کنار هم یک زندگی ساده دارند. امید به یک بیماری نادر به اسم هایپرتایمزیا (بیش‌یادآوری) دچار است و هیچکدام از چیزهایی که می‌بیند یا می‌شنود را نمی‌تواند فراموش کند. این خصوصیت گاهی معجزه و گاهی فلاکت محسوب می‌شود. یک روز امید بیدار می‌شود و می‌بیند پدرش...

Umut is a young man with hyperthymesia, which allows him to remember everything in detail. In order to prove that his father, who is on death row, is innocent, he becomes a lawyer and makes a team to solve different cases using his memory.

خلاصه داستان : تولگا بازیگری جوانه که شهرت بسیاری داره ولی باز هم راضی نیست؛ آسیا متصدی یکی از مراکز خریده، مشغول به تحصیل توی دانشگاهه و رویاهای خودش رو داره. وقتی مسیر این دو جوان که دیدگاهشون به زندگی در حد سیاه و سفید باهم متفاوته، تصادفاً به هم می‌رسه، مسلماً دو دنیای متفاوت باهم برخورد می‌کنند....

A rich touch actor, Tolga (previously a romance star) meets a modest, poor girl, Aysa (a mall clerk) and through hijinks, coincidence, and no choice but to accept it, they embark on a journey of a lifetime as Prince & Pauper.

خلاصه داستان : ناظم (فیاض دومان) از طریق یک سایت دوست یابی با دختری به اسم نهیر (بیران داملا ییلماز) آشنا میشه. وقتی نهیر عکس خودشو میفرسته و ناظم میبینه دختر خیلی خوشگلیه و از اون جوون تره، بخاطر رد زخمی که رو صورتش بود از فرستادن عکس خودش امتناع میکنه ولی بخاطر اصرار های نهیر و ترس...

Nazım meets Nehir on an internet dating site. They didn't see each other until Nehir sent her own photo. Thinking that Nehir is very beautiful and younger than him, Nazım hesitates to send his own photo and sends Tarık's photo. As Nehir likes Tarık in the photo and surprisingly comes to the Dam, things get complicated.

خلاصه داستان : زن و شوهری بعد از چندین سال زندگی مشترک از هم جدا می شوند. پس از آن، مرد ناگهان ثروتمند می شود و با شروع کار همسر سابقش با او، زندگی دوباره تغییر می کند.