خلاصه داستان : هزال، یک دختر ۱۷ ساله اهل برلین، آرزو دارد فرصتی برای فرار از روزمرگی پیدا کند. او برای جشن تولد ۱۸ سالگی‌اش با دوستانش، به دنبال تفریح و دوری از کارهای تکراری روزانه است. اما یک اتفاق غم‌انگیز همه چیز را تغییر می‌دهد و هزال مجبور به فرار می‌شود.

Hazal is 17 and lives in Berlin. Her biggest wish: to be given a chance. For her 18th birthday she wants to escape the everyday grind and party with her friends. But a fatal incident changes everything. Hazal is forced to flee.

خلاصه داستان : داستان مادر جوانی که در تلاش برای یافتن یک پرستار بچه، سرانجام با گلنیهال جوان آشنا می شود.

Asli, a young mother who is trying to find a nanny to get back to work, finally meets young Gulnihal. Gulnihal is also a mother. With Gulnihal coming into her life, Asli faces her secrets which she has been avoiding herself.

خلاصه داستان : مارا و همسرش مانوا هر دو مقتدر و مذهبی هستند که تحت حاکمیت سخت و ناعادلانه زندگی می کنند. به تأسف خود، آنها نتوانسته اند...

Mara and Manoa are both upstanding and religious Israelites living under the harsh and unjust rule of the Philistines. One day, a mysterious stranger appears to Mara and promises her that she will bear a son whom she is to call Samson.