خلاصه داستان : سوسن به حرف های خانواده اش گوش نمیکنه و با پشت کردن به اونا با یوسف ازدواج میکنه . فقط هیچ چیز طبق آرزوهایی که داشت پیش نمیره . سوسن دختر یک خانواده متلاشی شده است . پدرش بعد از نقل مکان به ازمیر خونه رو ترک میکنه ، برادر بزرگترش زاهد هم به خونه...

خلاصه داستان : خلاصه داستان : ابراهیم پس از تحصیل در آمریکا، به همراه دوست دخترش جسیکا به دهاتشون برمی گردد، اما آیا این دهات کوچیک که فرهنگش متفاوته به خانه جدید آنها تبدیل می شود؟

خلاصه داستان : آیا افسانه واقعی است؟ آیا زندگی یک بیوه سی ساله با دو فرزند که هرگز در زندگی خود به زندگی دیگری نرفته اند، می تواند به یک افسانه مفرح تبدیل شود؟ یادیگر قبل از اینکه بتواند این داستان را زندگی کند، مجبور شد چند کابوس ببیند.