خلاصه داستان : داستان درباره یه خانم مجسمه‌ساز هست و کارگر غیرحرفه‌ای که تازه توی آتلیه‌اش شروع به کار می‌کنه. تاثیر تغییر و تحول هنر در چارچوب رابطه‌ی این دو نفر زیر سوال میره…

It is a story about a certain tragicomic relationship between an abstract sculpture name 'Chaos'-which finds itself in a fringe suburb-and the people who live there. A considerable portion of the art-themed movies made around the world often takes place in an intellectual atmosphere. These works are hence movies that reflect the theoretical 'high' art debate the elites deal with. Our movie rather depicts the warm relation between a surreal sculpture and those who live in slums and outskirts. In other words, it is the story of understanding and benefiting as much as possible fro 'Chaos' by those who see and render the world through their own dim window, who try to save the day with their ordinary calculations.

خلاصه داستان : گونفر در یک دهکده کوچیک با رویاهای بزرگ زندگی میکنه. زندگی گونفر با بلاهایی که پشت سرهم سرش میاد زیر و رو میشه. پدر گونفر که قهرمان زندگیش بود به علت سرطان از دنیا میره. درحالیکه گونفر عزادار بود به دلیل بدهی قمار عموش، نانوایی پدرش توسط مافیا تهدید میشه.

Reeling from her father's death, romantic disappointment and the ramifications of her uncle's gambling, Günfer meets a man who's not what he seems.

خلاصه داستان : خلاصه داستان : پدر برهودار از مافیا پول قرض میگیره، که بعد از مرگش این بدهی به پسرش به ارث میرسه. برهودار که در تکاپوی جمع کردن پوله، اتفاقات غیرمنتظره پشت سرهم میوفته. قفل ساز محله مون یعنی برهودار، در مسیر خلاص شدن از شر مافیا، با داستان عشق و روابط خانوادگی و دوستانه اش...

After his father’s death, poor Berhudar is left dealing with his father’s huge debt to the mob. In one of his many attempts to find a way out of his problem, he meets Ezel. He hopes she will help him get out of the mess he is in. Little does he know the she’s dealing with a very similar trouble...

خلاصه داستان : بعد از مرگ پادشاه "بیزانس" و به قدرت رسیدن ملکه ، روزهای سختی برای "مایلار" شروع می شود و...

خلاصه داستان : سینمایی ” دوست دختر سابق ” در مورد زوجی اس که بعد از شصت و سه بار قهر و آشتی تصمیم میگیرند برای همیشه از هم جدا بشن . چهارده فوریه که این دو زوج دوباره مقابل هم قرار میگیرند ماجرا دوباره از سر گرفته میشود فریده و باریش در سالهای اول جوانی با هم...

خلاصه داستان : به نظر می رسد کودکانی که دائماً با تلفن های خود بازی می کنند ، بازی در خیابان را فراموش کرده اند. برای اصرار دوستان جدید ، بچه ها تصمیم می گیرند که دوباره در پارک بازی کنند تا این پایان یابد ...

Children who play constantly with their phones now seem to have forgotten to play on the street. At the insistence of new arrivals, children decide to play in the park again to end this course. But there is a problem: Bad Kazim sitting in the house next to the park. What is the secret of the evil Kazim who scares everyone who comes to the park? Will the children be able to take the park back from Kazım?