خلاصه داستان : داستان حول محور جوانی 24 ساله به نام یوشی می باشد که پس از 10 سال از کُما بیدار شده و می خواهد زندگی جدیدی را آغاز کرده و خانواده اش را از نو بسازد...

Yutaka was fourteen years old when he was run over by a car and fell into a coma. Now, ten years later, he wakes up and realizes that his family is not intact anymore: father, mother and sister live at different places. Yutaka decides to re-open the pony farm that his family once ran.

خلاصه داستان : هیروشی تاکاگی (تادانوبو آسانو) پس از یک تصادف رانندگی غم انگیز که در آن دوست دخترش ریوکو اویاما (نامی تسوکاموتو) درگذشت، دچار فراموشی می شود و خاطراتش کاملاً خالی است. وقتی کتابی در مورد تشریح می بیند، تصمیم می گیرد با حمایت والدینش به دانشکده پزشکی بپیوندد. در کلاس تشریح، گروه او در کالبد شکافی...

A young man awakens in the hospital after an accident wipes his memory. Fascinated by a textbook full of drawings of dissections, Hiroshi is drawn to a medical school where he catches the eye of a fellow student. But it’s another who becomes his obsession…the dead woman on the cadaver table.

خلاصه داستان : یک مادر سخت ، اما دلسوز وقتی به او گفته می شود مبتلا به سرطان است ، بیدار می شود و این بیماری ترمینال است. او چند ماه دارد او باید وظایف خود را در آن بازه زمانی کوتاه انجام دهد. او باید شوهر خود را که ناپدید شده است بازیابی کند و مجدداً تجارت...

A strict, but caring mother has an awakening when she is told she has cancer and it is terminal. She has a few months. She needs to complete her tasks in that short time frame.

خلاصه داستان : یک بهار هیرومی ، که مادر دختر 11 ساله تامو است ، برای بیست و یکمین بار از خانه خارج شد. تامو به چنین مادری عادت کرده است و مثل همیشه به مکان ماکیو رفت. او یک برادر هیرومی است و با Rinko ، یک دوست دختر زیبا زندگی کرده است. در حقیقت ، رینکو...

After being neglected by her mother, a little girl is taken in by her uncle and his transgender girlfriend, who create a loving home for her.

خلاصه داستان : پس از نزدیک به چهارصد سال نبرد به مبارزان شینوبی و گروه "سوباگاکوره ایگا"،ارباب"هاتوری" اعلام می کند که آنها باید با هم صلح کنند.پس از این ماجرا آنها در کوهستانهای مخفیانه زندگی می کنند.در سال 1614 پادشاه منطقه متقاعد می شود که این گروه برای حفظ صلح در منطقه یک تهدید به شمار می آید...

Even though Gennosuke and Oboro are from rival ninja villages, they are secretly in love. At an annual conference with the Lord, it is dictated that a competition--a fight to the death--will take place between the five best shinobi from each village. Gennosuke and Oboro's love is made even more impossible when they each got picked as the leader of the five to represent their respective villages.