خلاصه داستان : ماتیا در آستانه رفتن به مادرید است تا با دوست پسرش ادوارد باشد، بنابراین او مجبور نیست همجنس گرا بودن را به خانواده فاش کند. ادوارد اما متقاعد شده است که ازدواج آنها از برکت همه اعضای خانواده برخوردار است و ...

Mattia is about to move to Madrid by his boyfriend Eduard. When the day before leaving for Spain, Eduard announces his arrival in Rome to know the "laws", Mattia must choose whether to finally come clean with his companion, or confess to being a formidable liar.

خلاصه داستان : پرستاری که با خوشحالی در بقیه سال مجرد است، از اینکه در تعطیلات تنها است شرمنده است، بنابراین در 1 دسامبر عهد می‌کند کسی را پیدا کند تا برای کریسمس به خانه ببرد.

A nurse who is happily single the rest of the year is sick of being shamed for being alone at the holidays, so vows on December 1 to find someone to take home for Christmas.