خلاصه داستان : بروس پریچارد پس از مراسم عروسی برادرانش به شکل مرموزی فلج می شود. خانواده اش قبول نمیکنند که از او نگهداری کنند بنابراین او را به یک آسایشگاه تحویل می دهند. بروس بسیار عصبانی و افسرده است، تا اینکه امید به زندگی را در وجود یک پرستار کارمند آنجا می بیند و...

Bruce Pritchard is paralysed in a soccer game and is confined to a wheelchair in a convalescence home. But this doesn't slow his lust for life. Then he meets Jill and has to think about the effects of disability.

خلاصه داستان : زندگی موریسون ها که به دنبال فرزندخواندگی فرزند خود هستند و قادر به بچه دار شدن فرزند خود نیستند ، وقتی پسر هفت ساله ای به طور غیر منتظره در آستانه آنها ظاهر می شود ، زندگی وارونه می شود.

Some years after their son is killed in an accident, a married couple decide to adopt a child. One day a 7-year-old boy, Eli, unexpectedly arrives on their doorstep claiming to be from the adoption agency. Eli wears a suit every day and is very well-spoken for a child. He helps the adults to process their loss, which had stifled both their marriage and their toy business, and lets them embrace life again.