خلاصه داستان : پوپای در حال تلاش برای چرت زدن است اما مگس های خانگی که مدام بر روی او فرود می آیند، او را آزار می دهند. او از شر اکثر آنها خلاص می شود ، اما به نظر می رسد یکی از آنها قصد دارد زندگی پوپای را مختل کند...

Popeye is trying to take a nap, but he's plagued by house flies that keep landing on him. He gets rid of most of them, but one in particular seems bent on making Popeye's life miserable, particularly after Popeye makes the mistake of flicking it into a can of spinach.

خلاصه داستان : باشگاه هواداران ملوان زبل با ارسال تلگرافی از آنها می خواهد خشونت را کاهش دهند و متمدنانه رفتار کنند، بنابراین حداقل برای مدتی همه لباس می پوشند و رسمی رفتار می کنند.

Popeye's fan club sends a telegram asking them to tone down the violence and act civilized. So everyone dresses up and acts formal - for a while, at least.

خلاصه داستان : اولیو داستان های عجیب، یک اسکریپت را بر اساس داستان علاءالدین می نویسد که در آن پوپای را به عنوان دزد و خودش به عنوان شاهزاده خانم جا می زند.

Olive Oyl's screenplay for an Aladdin movie comes to life and Popeye battles for control of a genie in this, the last of the three Popeye color films.

خلاصه داستان : پوپای و بلوتو درتفریحگاه خود بخاطر کار ویمپی رقابت می کنند.

Popeye and Bluto are running competing penny arcades, trying to bring in customer Wimpy. Of course, he would gladly pay Tuesday for a penny today. And of course, their competing arcades show clips featuring each of them, with well over half of this short thus recycled.

خلاصه داستان : پوپای سوئپه را بدون شام به رختخواب می فرستد. او در این مورد با وجدان خود کلنجار رفته می رود و این در حالی است که سویی پی بقچه اش را بسته و از خانه فرار می کند.

Popeye spanks Swee'pea and sends him to bed without supper. He wrestles with his conscience over this, while Swee'pea packs a bundle and runs away from home. They apparently live in the wilderness, since Swee'pea crosses a rope bridge that collapses, narrowly misses a landslide, and is soon on a narrow mountain path. Popeye finds him and rescues him from a waterfall but his spinach can is empty. Fortunately, this was all a bad dream from Popeye's conscience.

خلاصه داستان : اولیو از ملوان زبل دعوت می کند به صرف شام و خوردن همبرگر به خانه اش برود. هم اتاقی او این موضوع را می شنود و خود را به جای ملوان زبل جا می زند. اما در نهایت چیزی که گیرش می آید، اسفناج است.

Olive invites Popeye over for a hamburger dinner. His roommate Wimpy hears this and disguises himself as Popeye in order to be who enjoys the feast.

خلاصه داستان : ملوان زبل در خواب می بیند: بلوتو الیو را به پیک نیک می برد. اگر چه این رویای ملوان زبل بوده، . و همچنان در حال رویا پردازی ست اما بلوتو....

Popeye is having a dream. In it, Bluto interupts his and Olive's flirtations with one another and keeps having the upper hand.

خلاصه داستان : ملوان زبل از توله سگهای ویترین فروشگاه حیوانات خانگی اولیو دیدن می کند و همه حیوانات (عمدتا سگ) را خریده و آزاد می کند. همه به جز یک پرنده که از رفتن امتناع می ورزد، آهنگی می خواند و توضیح می دهد که چرا او آنجا را خیلی دوست دارد.

Popeye, feeling sorry for the puppies in the window of Olive's pet shop, buys all the animals (mostly dogs) and sets them all free. All except for one bird, who refuses to go, singing the title song to explain why he likes it just fine in the shop. And sure enough, we see the dogs not faring particularly well, and getting rounded up by the dogcatcher and taken to the dog pound.

خلاصه داستان : پوپای سعی می کند توله سگ خود را در رختخواب قرار دهد. اما توله سگ موفق می شود دزدکی از تخت بیرون امده و...

Popeye's elderly father, Pappy, wants to go out at night. Popeye wants him to sleep.

خلاصه داستان : اولیو یک توله سگ به نام اوژن جیپ را به عنوان کادوی تولد برای ملوان زبل می فرستد، اما علی رغم تمام تلاش های ملوان زبل برای خواباندن سگ در بیرون از خانه، او دوباره راهی برای ورود به داخل خانه پیدا می کند.

Olive sends Popeye a puppy, Eugene the Jeep, for his birthday, but despite Popeye's best efforts to make it sleep outside, it keeps finding its way back into the house. A rare spinach-free Popeye.

خلاصه داستان : تعدادی عکس مرموز برای یافتن یک مرد بدلکار پخش شده. سویی پی همراه با ملوان زبل مد نظر گرفته , اما کودک به خانه فرستاده می شود. ملوان زبل کلیپی از بدل کاری های خود را به کارگردان نشان می دهد ، که تحت تأثیر قرار گرفته است.

Mystery Pictures is looking for a stunt man. Swee'pea tags along with Popeye, but he sends the tot home. Popeye shows clips of his stunts to the director, who is impressed; when he goes to put on the last reel, Swee'pea, who snuck back in, hands him Lost and Foundry (1937), which features Swee'pea saving the day. The director signs Swee'pea.

خلاصه داستان : مسابقه ی بین راه آهن های ایالتی در جریان است. راه اهن سادن پسفیک (بلوتو) در مقابل یونیون پسفیک(ملوان زبل) قرار گرفته. برنده همچنین توسط الیو بوسیده خواهد شد.

The race is on for the state railroad franchise. It's the Sudden Pacific (Bluto) against the Onion Pacific (Popeye). Oh, and there's also a kiss from Olive for the winner.

خلاصه داستان : هنگامی که پوپای به الیون می گوید که فردا صبح از او خواستگاری خواهد کرد، او آرزو می کند که چهار پسر آنها از خانه شان دور شوند.

When Popeye tells Olive Oyl that he will propose to her the next morning, she has a dream that their four boys will run roughshod over their house.

خلاصه داستان : ویلیام یک تیر را شلیک می کند ، به سختی پوپای را از دست می دهد. سپس به پوپای می گوید که او فقط پسرش را در یک حادثه ناگوار پیکان از دست داده است. سپس بگویید که از شاه سرپیچی می کند و به او دستور داده می شود که یک سیب را از...

William Tell shoots an arrow, barely missing Popeye, then tells Popeye that he has just lost his son in an unfortunate arrow incident. Tell then defies the High Governor and is ordered to shoot an apple off his son's head; Popeye stands in for his son.

خلاصه داستان : پسران حاضر می شوند تا اولیو را به سینما ببرند. او ابتدا باید به آرایشگاه رفته و به دوستانش می گوید که از سویی پی مراقبت کنند.

The boys show up simultaneously to take Olive to the movies. She needs to visit the hairdresser first, and tells the boys to take care of Swee'Pea: bath, dress him, and nap. Of course, with these two, nothing is simple.

خلاصه داستان : الیو نامه ای به ملوان زبل می نویسد: او با ملوانان همراه است. ملوان زبل بلافاصله به غرب می رود ، جایی که می فهمد ، بلوتو رئیس مزرعه ای که اولیو در آن جا گیر کرده ، چه کسی است.

Olive sends a farewell letter to Popeye: She's over sailors; it's cowboys for her; she's gone out west, to Bar None Ranch. Popeye immediately travels there to find her - and discovers Bluto runs the place.

خلاصه داستان : پدر 99 ساله ملوان زبل هنوز قبول ندارد پیرتر از آن است که بتواند به پسرش در ساخت کشتی کمک کند . ملوان زبل از او می خواهد که یک طرف کشتی را بسازد در حالی که او طرف دیگر را می سازد. او در حین بلند کردن دکل به خواب می رود. در حالی...

Popeye's 99-year-old father won't admit he's too old to help Popeye build a ship. Popeye tells him to build one side while he builds the other; Pappy's side is a mess. He falls asleep helping hoist the mast. While Pappy sleeps, Popeye rebuilds his side and finishes the above-decks, with a little help from spinach, of course.

خلاصه داستان : ملوان زبل به تنهایی به آفریقا سفر می کند تا دوست صمیمی اش، بلوتو، را پیدا کند.

Dr. Bluto sails off to Darkest Africa for exploration. Popeye, who stayed behind, hears a radio report that Bluto is lost and sets sail - on a raft - in search of him.

خلاصه داستان : الیو با عجله تیتر روزنامه را به ملوان زبل نشان می دهد: "وودویل در حال بازگشت است" .آنها توافق می کنند که نمایش قدیمی خود را اجرا کنند. پس از آواز و رقص کوتاه ، نمایش آغاز می شود, ملوان زبل با تمام وجود قدرت خود را به رخ می کشد و ...

Olive rushes over to show Popeye the headline: Vaudeville is coming back. They agree to rehearse their old act. After a brief song-and-dance intro, the act begins: Popeye demonstrating his strength while Olive displays her flexibility and balance; impersonations of Jimmy Durante, Stan Laurel and Groucho Marx; and the last act, more feats of strength and agility.

خلاصه داستان : اولیو ماهی قرمز جدید خود را به کشتی ملوان زبل می آورد، اما ماهی از تنگ بیرون آمده و به دریا می پرد. اولیو ملوان زبل را متقاعد می کند که به دنبالش برود ، اما ماهی می خواهد بازی کند و موفق می شود از دست آنها فرار کند تا اینکه هر دو در...

Olive brings her new goldfish onto Popeye's ship, but the fish jumps out of its bowl and into the sea. Olive convinces Popeye to go after it, but the fish wants to play and manages to avoid Popeye until both get trapped inside a jellyfish. After taking a severe pounding from the jellyfish, Popeye eats his spinach, takes on various other marine life, and returns the goldfish to its bowl. But Olive can see the fish is unhappy in the bowl, and sets it free again, which is more than Popeye can stand.

خلاصه داستان : پوپای در ساخت رومئو و ژولیت در تئاتر اقدام کرد که باعث تعجب و دلهره بلوتو شد. بلوتو برای خرابکاری در تولید، هر کاری که می تواند انجام می دهد ، مانند ...

Popeye has replaced Bluto in the Spinach Theatre's production of Romeo and Juliet (Olive, of course), much to Bluto's surprise and dismay. Bluto does what he can to sabotage the production, like cranking up the snow and wind machines, and eventually coming onstage, even though Olive wants no part of him.

خلاصه داستان : پوپای یک ماشین جدید دارد. اولیو می خواهد رانندگی یادبگیرد و همین همه چیز را خراب خواهد کرد.‌..

Popeye has a new car; Olive wants a driving lesson. Things don't go well.

خلاصه داستان : ملوان زبلبیا مادربزرگ الیو را برای مهمانی شب سال نو دعوت می کند.

Popeye and Bluto pick up Olive to celebrate New Year's Eve with them. Popeye brings along her granny out of sympathy.

خلاصه داستان : ملوان زبل به خاطر اولیو دوست داشتنی مسابقات گاو بازی را نگاه می کند. او خود را به طور تصادفی در مکان گاوبازی می بیند ولی قصد مبارزه ندارد زیرا حیوانات آنجا بی رحم هستند.

Popeye visits the bullfight only because of lovely Senorita Olive. He finds himself accidentally in the toreador box, even though he doesn't want to fight because it's cruelty to animals. Popeye rides the bull like a bronco, then gets tossed around a bit. The bull plants Popeye in the ground and attacks; the crowd turns on Popeye. Olive comes down to help and the bull chases her. The crowd throws vegetables at Popeye, including (fortunately) spinach.