خلاصه داستان : پاپی خون اهدا می کند ، سپس به سرعت به یک مسابقه بوکس با بلوتو می رود. او می بازد. الیو ، که این را از رادیو شنیده است ، او را رد می کند زیرا دیگر توانایی کافی برای داشتن او را ندارد ، و آماده می شود تا به ارتش (جایی که ظاهرا...

Popeye donates blood, then dashes off to a boxing match with Bluto. He loses. Olive, who heard this on the radio, rejects him as no longer strong enough for her, and is preparing to join the army (where Bluto apparently is). Popeye stops her at the door, and insists on showing her sequences from two earlier two-reelers to prove his strength, but she's unimpressed. Fortunately, this was all a dream; he awakens in the blood bank, and dashes over to see Olive, who reaffirms her love.

خلاصه داستان : ملوان زبلبیا مادربزرگ الیو را برای مهمانی شب سال نو دعوت می کند.

Popeye and Bluto pick up Olive to celebrate New Year's Eve with them. Popeye brings along her granny out of sympathy.

خلاصه داستان : رئیس بزرگ اوغ-آموغ-اوغ به دنبال یک شخص لجباز است. در همین حال ، ملوان زبل و الیو به طور تصادفی در اردوگاه هند فرود می آیند. ملوان زبل نظر او را جلب می کند.

Big Chief Ugh-Amugh-Ugh is looking for a squaw. Meanwhile, Popeye and Olive are wrestling with their recalcitrant mule and Olive accidentally lands in the Indian camp. Popeye catches up to her. There's an unfair fight, and Popeye is about to be burned at the stake. He drops his spinach, but it cooks and pops into his mouth.

خلاصه داستان : اولیو ملوان زبی را برای یارگیری پاره ی از مسائل زندگی پیش پروفسور می برد.

Olive takes Popeye to Professor Bluteau to learn some manners.

خلاصه داستان : ملوان زبل ، با الیو و ویمپی همراه می شود تا در مقابل راهزن ترسناک، ابو حسن، و ارتش چهل نفره او با ایستد.

Popeye the Sailor, accompanied by Olive Oyl and Wimpy, is dispatched to stop the dreaded bandit Abu Hassan and his force of forty thieves.

خلاصه داستان : ملوان زبل و اولیو بخاصر سروصدای دستگاه آسیاب ویمپی شاکی هستند ، اما همسایه آنها ، بلوتو، از او می خواهد که محل را ترک کند.

Popeye and Olive are grooving to the sounds of Wimpy the organ grinder, but their neighbor Bluto wants him to move on. Popeye and Bluto settle their disagreement in their usual fashion.

خلاصه داستان : سویی پی گریه می کند ، بنابراین الیو با ملوان زبل تماس می گیرد تا گریه او را بند بیاورد. پسران با انجام کارهای مختلف و شوخی های احمقانه به رقابت می پردازند ، اما فایده ای ندارد. پس از مدتی ، بازیهای خطرناک به ضرب و شتم منتهی می شود و..

Swee'pea is crying, so Olive calls on Popeye (and Bluto overhears) to cheer him up. The boys compete by doing various silly antics, to no avail. After a while, the antics progress to beating each other up, then Bluto finds excuses to bake and freeze Popeye. Having had enough, Popeye reaches for the spinach, but grabs a can of onions instead. Soon all the adults are crying and now Swee'pea isn't!

خلاصه داستان : ملوان زبل و بلوتو یک استودیوی هنری دارند, ملوان زبل مجسمه ساز است و بلوتو نقاش می باشد. اولیو مدل شده و آن دو با هم رقابت می کنند. وقتی آنها شروع به دعوا می کنند ، اولیو آنجا را ترک می کند ، اما ملوان زبل او را متقاعد می کند که ...

Popeye and Bluto share an art studio; Popeye is a sculptor, and Bluto paints. Olive drops in for a likeness, and the boys compete. When they start to fight, Olive starts to leave, but Popeye convinces her to stay when he eats his spinach and vanquishes Bluto.

خلاصه داستان : 'پوپیتو' و 'اولیویتا' رقصانی هستند که در کافه ویمپی اجرا می کنند. بلوتو حسود است و سعی دارد رویه ی مراسم‌ را مختل کند.

'Popito' and 'Olivita' are a dance team, performing at Wimpy's Cafe. Bluto is jealous, and heckles and otherwise disrupts the act.

خلاصه داستان : ملوان زبل پریشان حال, بیرون اتاق غذاخوری الیو در فرودگاه نشسته است. او تجارت را تعطیل کرده و قصد دارد با یک هوانورد پرواز کند. اما چیزی که می خواهد به آسانی میسر نمی شود و..

Popeye is sitting outside Olive's lunchroom at the airport, distraught. She's closed the business to fly away with an aviator (Bluto, of course). But it's hardly what she expected; he has her painting his plane, while it's flying; when she says she's rather go back to Popeye, he tries to throw her off the plane. Popeye sees this, and takes off in a plane, just in time to help her out. The boys get into a dogfight, and Bluto manages to demolish Popeye's plane.

خلاصه داستان : پوپای به اولیو یک طوطی آموزش دیده هدیه می دهد. بلوتو پرنده را آزاد کرده و سپس سعی می کند آن را بکشد.

Popeye gives Olive a parrot that he's trained. Bluto sets the bird free and then tries to kill it.

خلاصه داستان : اولیو از ملوان زبل می خواهد تا با سگش فلوپی قدم بزند ، اما پوپی خجالت می کشد زیرا حس می کند فلوپی همچون نامش ضعیف است. وقتی بلوتو و ب سگ بولداگش از راه می رسند ، سگها (و صاحبان آنها) درگیر می شوند.

Olive asks Popeye to walk her dog Fluffy, but Popeye is embarrassed because Fluffy is as weak looking as the name implies. Sure enough, when Bluto and his bulldog come by, the dogs (and their owners) get in a fight.

خلاصه داستان : خرس های ملوان زبل و طوطی های بلوتو با هم بیسبال بازی می کنند . هر دو دوست دخترهایی دارند که آنها را تشویق می کنند.

Baseball: Bluto's Bears vs. Popeye's Pirates, and both Bluto and Popeye have girlfriends cheering them on.

خلاصه داستان : برای دیدار با پرستار الیو ، پوپی و بلوتو وانمود می کنند دچار بیماریهای مختلفی هستند.

To get at nurse Olive, Popeye and Bluto fake various illnesses. Olive sees through this and tells them they need to be either very sick or hurt real bad, so they try to get hurt, but both have a sudden run of what would normally be very good luck. Out of desperation, Popeye feeds Bluto the spinach when they start fighting.

خلاصه داستان : سویی پی تمایلی به خوردن اسفناج ندارد ، بنابراین ملوان زبل داستانی درباره بازی فوتبال در دوران جوانی اش تعریف می کند, درست زمانی که او نیز تمایلی به خوردن اسفناج نداشت.

Swee-Pea is reluctant to eat his spinach, so Popeye tells him about the football game when he was young (against Bluto, with Olive cheering and Wimpy keeping score) and also reluctant to eat his spinach.

خلاصه داستان : در بیرون ساختمان اداری ، پوپای و ملوان زبل, به عنوان دو شیشه پاک کن مشغول بحث و رقابت با یکدیگر هستند.

Bluto dirties all of an office building's windows himself, to drum up business for his window cleaning service. When he gets to Olive's stenographer office, about ten floors up, she says no: Popeye's going to wash her windows. And the battle with Popeye is on.

خلاصه داستان : وقتی استخر بزرگ شهر برای جذب نجات غریق آگهی میدهد، پاپی که اولیو را در استخر دیده ، تصمیم میگیرد این فرصت شغلی را بدست آورد. اما بلوتو هم متقاضی این کار است مدیر استخر از آنها میخواهد که در یک مسابقه مهارتشان را به نمایش بگذارند، عملکرد پاپی عالی است اما بلوتو....

Popeye applies for a lifeguard job when he sees Olive in the pool, but Bluto also wants the job (and Olive). The manager, Wimpy, asks them to demonstrate their skills in a contest. Popeye does well, until Bluto demonstrates lifesaving and first aid on him.

خلاصه داستان : ملوان زبل و سندباد با هم مبارزه می‌کنند تا ببینند کدام یک بهترین است.

Two sailors Sindbad and Popeye decide to test themselves in order to prove their supremacy. Popeye is then presented with a series of daunting tasks by Sindbad.

خلاصه داستان : ملوان زبل تلفنی از اولیو خواستگاری می کند اما بلوتو می رسد و می شنود . او گوش می کند ، روی خط می آید و وخود را به جای او جا می زند.

Popeye is wooing Olive on the phone when Bluto comes over. He overhears, taps into the line, and impersonates Popeye. They proceed to have a high-wire fight on the telephone lines outside Olive's house.

خلاصه داستان : ملوان زبل برای کوهنوردی اولیو را با خود میبرد. بلوتو در طول مسیر تله های مختلفی قرار می دهد, که ملوان زبل موفق می شود بر آنها غلبه کند.

Popeye takes Olive mountain climbing. Bluto sets various traps for them along the way.

خلاصه داستان : پوپای با الهام از موعظه الیو در مورد ارزش عشق برادرانه ، در حال انجام کارهای خوب در شهر قدم می زند.

Olive preaches the need for brotherly love on the radio. Popeye, hearing this, does a number of good deeds: helping two workmen raise a safe, straightening a wrecked car, and helping two boys sneak into a baseball game. But when he tries to break up a fight, it's more than he can handle alone. Olive and her followers come along and try to help, but it's too much for them, too. Of course, once Popeye has his spinach...

خلاصه داستان : پسرها به آرایشگاه ویمپی می روند. ویمپی حضور ندارد ، بنابراین آنها یکدیگر را اصلاح می کنند. فکر می کنید ملوان زبل عاقلتر از این است که اجازه دهد بلوتو با تیغ او را اصلاح کند؟

That's what Olive wants. To even the score, the boys visit Wimpy's barber shop. Wimpy is out, so they shave each other; you'd think Popeye would know better than to let Bluto at him with a razor.

خلاصه داستان : ملوان زبل ، اولیو و ویمپی که از خدمات گران قیمت حمل و نقل رودخانه ی بلوتو خسته شده اند, تصمیم می گیرند با ساختن یک پل ...

Popeye and Olive are taking a ferry run by Bluto. When they find out the fare, they decide, with Wimpy, to build a bridge. Bluto does what he can to sabotage this plan - until spinach time, of course.

خلاصه داستان : پسر فروشنده ی بنام «بلوتو» گاری اسبش را به شکل وحشتناکی انباشته از بار نموده و با شلاق اسب را به حرک وا میدارد. پوپی و اولیو که شاهد این صحنه هستند ، بی تفاوت نمی مانند و به او تذکر میدهند، که با واکنش بلوتو مواجه میشوند. اما ..

Popeye and Olive can't ignore it when produce vendor Bluto comes by with his terribly overloaded cart, whipping his horse and denying it water. They intervene, and while Bluto fights them off for a while, ultimately prevail.