خلاصه داستان : بعد از ورشکستگی، ایوب برای کار در مزرعه گوجهفرنگی از ازمیر خارج میشود. دستمزدهای پرداختنشده ایوب را کلافه میکند و این موضوع منجر به درگیری با سرکارگرش، هِمّه، میشود. او تصمیم میگیرد هِمّه را بکشد، اما ناخواسته در شهر مسیرش منحرف شده و خشمش فروکش میکند.
Eyüp works relentlessly under the blazing sun during a tomato harvest in southeastern Turkey, driven by the urgent need to settle an impending debt. After a clash with his supervisor, he roams the city in search of a radical solution.
-
-
-
-
1 بار نامزد دریافت جایزه
