خلاصه داستان : نیت رایان به خانه در باندی کانیون باز می گردد تا پدر در حال مرگش را ملاقات کند. نیت با کمک امل، یک پرستار آسایشگاه که به طور اجباری فیلتر نشده است، زخمهای کهنهای را در تلاش برای برقراری صلح با پدر بینظیر خود باز میکند.
December 31st Express was supposed to be an ordinary, quiet rail run, at least that's what conductor Mykola Ivanovych thought. However, fate had other plans for this.
