خلاصه داستان : چشمانت را ببند؛ فیلمی درام به کارگردانی ویکتور اریسه است. فیلم روایتی از گمشدن بازیگر مشهور اسپانیا خولیو آرناس در دوران فیلمبرداری یک فیلم است…

Years after his mysterious disappearance, Julio Arenas, a famous Spanish actor, is back in the news thanks to a television program.

خلاصه داستان : مرکز تاریخی فیلمی با چهار داستان که شهر گیمارش در شمال پرتغال را جشن می گیرد...

Four voices and their visions of Guimarães, cradle city of the Portuguese nation and European Capital of Culture in 2012.

خلاصه داستان : ویكتور اریس قبل از ستایش در سراسر جهان برای فیلم های خود ال سور و ال اسپیریتو ، بخاطر فیلمهاى سورئال و خشن خود مورد توجه قرار گرفت

Los desafíos presents three separate stories that are linked by an American presence in Spain in the 1960s, with Dean Selmier playing the role of the American male in all three.

خلاصه داستان : "آنتونیو لوپز" هنرمندی است که تلاش می کند نقاشی درختی که مدتی پیش از حیاط خانه اش کاشته را طراحی کند.هر سال با سر رسیدن پائیز این خواسته او خود را نشان می دهد اما او هیچگاه تصویری کاملی از درخت نکشیده و...

Filmmaker Victor Erice follows Spanish artist Antonio Lopez in his painstaking attempt to paint the image of a tree.

خلاصه داستان : این مجموعه ویکت ها نشخوارهای مربوط به زمان ، سرنوشت و سایر رمز و رازهای انسانی را ارائه می دهد. هر یک از هفت کارگردان فیلم سناریویی را به ذهن متبادر می کنند که بیانگر برخی از جنبه های تجربه جهانی است.

Ten Minutes Older is a 2002 film project consisting of two compilation feature films entitled The Trumpet and The Cello. The project was conceived by the producer Nicolas McClintock as a reflection on the theme of time at the turn of the Millennium. Fifteen celebrated film-makers were invited to create their own vision of what time means in ten minutes of film.

خلاصه داستان : زنی به رابطه دوران کودکی خود با پدرش می اندیشد و تلاش می کند تا عمق ناامیدی و حقیقت اسطوره های او را درک کند...

A woman recalls her childhood growing up in the North of Spain, focusing on her relationship with her father.

خلاصه داستان : در کاستیا ، حدود سال 1940 ، یک سالن سینما در حال سفر ، فیلم کلاسیک سیاه و سفید جیمز نهل "Frankenstein" (1931) را به دهکده ای کوچک می آورد. دو دختر جوان ، ایزابل و آنا ، متعاقباً مصمم هستند که خود هیولا را پیدا کنند

In 1940, in the immediate aftermath of the Spanish Civil War, a young girl living on the Castilian plain is haunted after attending a screening of James Whale's 1931 film Frankenstein and hearing from her sister that the monster is not dead, instead existing as a spirit inhabiting a nearby barn.