خلاصه داستان : یک خانواده برای عمل کردن به دستور مادر و برای رسیدن به شادی و درمان زخم کهنه خود درمسیری راه می افتند که ...

A widower and his daughter deal with the death of the man's wife.

خلاصه داستان : داستان فیلم درباره یک عشق و ازدواج از پیش تعیین شده برای "سونوکو" و "تتسو" است. آنها به اجبار زن و شوهر شدند بدون اینکه سوالی از یکدیگر بپرسند، ولی هر کدام رازهایی را پنهان می کنند و ....

It was a pre-destined love and marriage for Sonoko and Tetsuo. They tied the knot and became husband and wife no questions asked. All is well then. Well, perhaps not. Each holds a secret that even the binds of matrimony cannot untie. Sonoko does not know that Tetsuo makes sex dolls or Dutch wives. Sonoko has a secret too. She is about to tell Tetsuo what she has been hiding. Their marriage is already sexless. Will they make it?

خلاصه داستان : دختر 21 ساله ای از زندان آزاد می شود تا به شایعات محله درباره درگیری های خود و خانواده رسیدگی کند. او تصمیم می گیرد یک میلیون ین پس انداز کند، به جایی برود که کسی او را نمی شناسد و این روند را تکرار کند.

A 21-year-old girl is released from prison, only to deal with the neighborhood gossip about her and family conflicts. She decides to save one million yen, move to where no one knows her and keep repeating the process.

خلاصه داستان : این فیلم داستان خانواده ای را به تصویر می کشد که یک پدر و یک خواهر و برادر دارد، دختر این پدر یک دوست پسر دارد که با او زندگی می کند و …

He is rejected by his sister when the brother floats the idea that their father move from his house to her apartment. The father has other ideas however and shows up unannounced at her doorstep with his belongings. She has little space, a boyfriend she lives with it and does not need a cranky father.

خلاصه داستان : شینو یک روز متوجه می شود که بهترین دوستش ماریکو خودکشی کرده است. پس از ربودن کوزه خاکستر ماریکو از پدر بداخلاقش که همیشه او را آزار می داد، شینو به کیپ ماریگائوکا می رود، جایی که ماریکو همیشه می خواست برود…

Shiino one day finds out that her best friend Mariko has committed suicide. After snatching Mariko's urn from her abusive father, Shiino heads to Marigaoka Cape, a place Mariko always wanted to go.