خلاصه داستان : رامو پسر بزرگ تر یک خانواده مهاجر به کلکته فارق التحصیل شده و به دنبال کار است مانند بسیار دیگری که در کلکته هستند.

Ramu, eldest son a family of migrants, is a fresh graduate searching for a job like many others in post-partition Calcutta.

خلاصه داستان : "بیمال" راننده تاکسی یک شهر کوچک است. تاکسی او تنها همدمش است. فیلم داستان عشق یک راننده تاکسی را به تصویر می کشد...

Bimal is a taxi-driver in a small provincial town. He lives alone, his taxi (an old 1920 Chevrolet jalopy which he named Jagaddal) is his only companion and, although very battered, it is the apple of Bimal's eye.

خلاصه داستان : مردی (ابی باتاچاریا) با عشق خواهر خود و یتیم (ساتیندرا باتاچاریا) که سالها قبل پذیرفته بودند مخالفت می کند.

After an old college friend offers him a job at an iron foundry, the upright and honest Ishwar leaves a shanty town on the outskirts of Calcutta where he lives with a group of refugees from East Bengal. With plans to forge a solid living for himself, sister Sita and Abhiram, an orphaned boy he offers a home to, Ishwar is accused of selling out and deserting his people.

خلاصه داستان : یک فیلم بنگلادشی در سال 1973 زندگی ماهیگیران را در کرانه رود تیتاس در برهمنبریا ، بنگلادش توصیف می کند.

An in-depth look at the lives and struggles of the community of fishermen living by the river Titash.

خلاصه داستان : "مگه داکا تارا" داستان غم انگیز دختر زیبا یک خانواده پناهجوی طبقه متوسط از شرق پاکستان را روایت می کند که در حومه کلکته در شرایطی ناچیز زندگی می کند. Neeta همه چیز را برای خانواده خود ، از جمله خوشبختی شخصی ، پول و سلامتی خود ، فدا می کند ، در حالی که...

The tragic story of the beautiful daughter of a middle-class refugee family from East Pakistan. Neeta, the protagonist, sacrifices everything for her unappreciative family.