خلاصه داستان : دواستگیر سالخورده و همراه با نوه 5 سالهاش یاسین پیاده روی می کنند،تا به معدن زغالسنگی بروند که در آن پسر دواستگیر مراد کار می کند که ...

Elderly Dastaguir and his newly deaf 5-year-old grandson Yassin hitchhike and walk, but mostly walk, as they make their way to the coal mine where Dastaguir's son Murad works. Dastaguir must tell Murad that the rest of their family were all killed in a recent bomb attack.

خلاصه داستان : داستان فیلم در کشوری جنگ‌زده، احتمالاً افغانستان، روایت می‌شود و دربارهٔ زنی است که از شوهرش که به دلیل اصابت گلوله به گردن در حالت کما به سر می‌برد، مراقبت می‌کند. این زن در طی مراقبت از شوهرش، شروع به بازگو کردن رازها، آرزوها و رنج‌های خود به او می‌کند.

In a war ridden country a woman watches over the husband reduced to a vegetable state by a bullet in the neck, abandoned by Jihad companions and brothers. One day, the woman decides to say things to him she could never have done before.