خلاصه داستان : زندگی چندین گانگسترهای سطح پایین پس از پایان بازی تله در کازینو زیرزمینی خود در یک تیراندازی خونین به هم پیوسته اند.

Lives of several low-level gangsters get intertwined after a game of craps in their underground casino ends in a bloody shootout.

خلاصه داستان : بازیگر اصلی، Özgür (با بازی Şafak Sezer)، این‌بار تصمیم می‌گیره با Sabri حساب‌های گذشته رو صاف کنه.اون‌ها توی یه کازینو برای یه شب آخر قمار جمع می‌شن اما وقتی Vural و آدم‌هاش هم وارد می‌شن، همه‌چیز شلوغ می‌شه و درگیری به‌راه می‌افته

Two rivals meet to settle old scores in a casino but things are interrupted by a raid.

خلاصه داستان : شخصیت اصلی، Özgür (با بازی Şafak Sezer)، بعد از طلاق و این‌که از دوستش Sabri خیانت خورده، با درآمد اجاره خونش زندگی می‌کنه.

Özgür accidentally comes across the money of a mafia leader.

خلاصه داستان : Özgür از یه خانواده مرفهِ ولی خوشبختی‌اشو نداره: نه پدرش حمایتش می‌کنه، نه پدر‌زنش.با Cemile، دختر ثروتمند ازدواج می‌کنه، ولی عشق قبلی‌ش Şale، انتظار پشتیبانی مالی واسه ساخت آلبومش داره.وقتی Özgür حمایتش نمی‌کنه، Şale با یه ویدیو از ازدواج‌شون و خیانت‌ش‌ تهدیدش می‌کنه!از اینجا یه ماجرای عجیب شروع می‌شه:

Born into a wealthy family, Özgür is unhappy with his life. Neither he sees support from his stingy father, nor from his rich father-in-law. Özgür's love from the past, Sale, expects financial support for the album to be released.

خلاصه داستان : زمانی که گروهی از جوانان ثروتمند و دارای نفوذ سیاسی، خواهر سایرا را به قتل رساندند، این دختر ترکمنستانی که شغلی آرام به عنوان نظافتچی باشگاه ورزشی داشت، تصمیم گرفت تا راه پدرش را ادامه دهد و به دنبال انتقام باشد.

When her sister is murdered by a group of politically connected rich kids, Sayara, a quiet gym cleaner from Turkmenistan, begins to follow in her father's footsteps, seeking a path of revenge.

خلاصه داستان :

Erkan lives in his village home with his only grandfather. He is devastated by his grandfather's death. His cousins want to sell the house immediately after his grandfather's death. They evict Erkan from the house through the courts. Erkan will do everything in his power to prevent the house from being sold. The new owner of the house, Demet, moves in. Erkan grows close to Demet, and they become lovers. Meanwhile, the cousins both put the house up for auction and try to ruin Erkan and Demet's relationship. Just as the house is about to be sold, Osman the grandfather reappears. He had not actually died; he had been playing a trick on his cousins. Osman the grandfather drives the cousins away and gives the house to Erkan and Demet.

خلاصه داستان : آلیس که احساس می‌کند در زندگی‌اش گیر کرده، به ندای یک اپلیکیشن موبایلی پاسخ می‌دهد و با دنبال کردن خرگوش سفید وارد دنیایی مجازی می‌شود.

Feeling stuck in her life, Alice follows the call of a mobile app and plots into a virtual world by following the white rabbit. She finds herself in a fantastic world while she searching for answers to the “Who am I?”. Alice will test her courage in this new universe with her imagination and fears.

خلاصه داستان : شش بیمار مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی در یک کلینیک با یکدیگر آشنا می‌شوند و در حالی که منتظر اومدن دکتر بایکال، درمانگر مشهور و مشاوره‌اش هستند، تجربه‌ای از درمان گروهی را آغاز می‌کنند.

The film, adapted from French writer Laurent Baffie’s play “Toc Toc,” revolves around the adventures of six individuals with obsessive-compulsive disorder (OCD) whose appointments with renowned psychiatrist Orhan Kerim Baykal overlap, only to find that the doctor is nowhere to be found.

خلاصه داستان : آدم و زهرا که برای ازدواج فرار کرده‌اند، پسری به نام بها دارند که در نوزادی به دلیل مننژیت شنوایی‌اش را از دست می‌دهد. دوران کودکی تنها و سخت بها با آشنایی با لیلا، دختری ناشنوا و لال تغییر می‌کند اما این زوج با موانع بزرگی در مسیرشان روبه‌رو می‌شوند.

Baha's life, who had a much more difficult and lonely childhood than his peers, because he lost his hearing as a result of meningitis when he was a baby, changes when he meets Leyla, who is deaf and mute like him. However, there will be great obstacles in the way of their happiness, and Baha will have to go through great struggles.

خلاصه داستان : رزگار (Rüzgar) یه جوون باحال و آزاد که توی یه بار کار می‌کنه. یه روز دوستش می‌گه بره تاکسی‌شو بندازه بیرون، اونم می‌ره… وسطش سر و کله‌ی یه دختری به‌نام حیال (Hayal) پیدا می‌شه. این دوتا توی تاکسی همدیگه رو می‌بینن و عشق تو یه لحظه شروع می‌شه

A young man and woman from very different backgrounds fall in love but their relationship faces obstacles from his troubled past and her overprotective parents.

خلاصه داستان : فایسال و گلبهار کارکنان یک شرکت خصوصی هستند که پس از وقایع تاریکی مانند قتل‌های خونین و خودکشی‌های تراژیک، وظیفه تمیزکاری را بر عهده دارند و در مکان‌هایی که تمیز می‌کنند با موقعیت‌هایی عجیب، خنده‌دار و گاهی دلخراش روبه‌رو می‌شوند.

خلاصه داستان : سریال درباره‌ی زنی به نام سلطان (با بازی Nur Sürer) است، زنی در حدود ۶۵ ساله که پس از فوت شوهرش، تصمیم می‌گیرد مجدداً ازدواج کند. این تصمیم او، توافق سنتی فرزندانش—به ویژه پسرش نضوات که معتقد به حفظ حیثیت و رسم‌های سنتی است—را بر هم می‌زند. دخترش ریحان هم گرچه تلاش می‌کند با مادرش...

After losing her husband, Sultan, fearing loneliness, told her children she wanted to remarry immediately. Her son Nevzat, with a traditional mindset, opposed this, arguing it would be unacceptable in their small town, especially so soon after their father's death. Her daughter Reyhan respected her mother’s wishes but felt the decision was too hasty. Despite their objections, Sultan remained determined. Seeking a new husband, she also entered the business world, defying societal expectations. She turned her house into a boarding house, opened a market stall, and challenged male vendors. Sultan's bold actions inspired other women in the district to break free from traditional roles, leading them to work alongside her in the boarding house and market. Her efforts ultimately sparked a movement for female independence, as more women gained their own identities.

خلاصه داستان : در جدیدترین روز مدرسه، زینب (بازی Meltem Akçöl) به مدرسهٔ جدید می‌رود. همان روز مدیر مدرسه اعلام می‌کند که دانش‌آموزی به بیماری واگیردار مبتلا شده و مدرسه قرنطینه می‌شود. بعد از آن جنازهٔ یک دانش‌آموز در راهرو پیدا می‌شود و زینب همراه سه دانش‌آموز دیگر – اونور (Demirhan Demircioğlu)، بوراک (Onur Bay) و مرت (Taha...

Describing herself as a "trouble magnet," Zeynep finds herself in the middle of chaos on her first day at her new school. An outbreak forces the school into lockdown, and that night, she stumbles upon the lifeless body of a female student in the dark hallways. She’s not alone—she’s joined by Onur Zorlu, the school principal’s son, and his friends Burak and Mert. Fearing his father’s weak heart won’t handle the news of a murder, Onur proposes they keep it a secret until the quarantine is lifted and find the killer themselves. With a disease outbreak and a murderer on the loose, the group believes their only option is to solve the mystery without alarming the parents outside. Drawn into this dangerous plan, Zeynep becomes the fourth, unexpected member of their group. Together, they embark on a perilous journey full of secrets, danger, and twists they never saw coming.

خلاصه داستان : نوزات کسیک به‌ عنوان یک مشاور مالی صادق شناخته می‌شود اما او توسط پسرخوانده و حسابدارش، گونون، به یک طرح کلاهبرداری کشیده می‌شود. گونون با عشق بزرگش مایا دست به اقدام برای کلاهبرداری از مشتری نوزات، عزیز، می‌زند. با این حال، وقتی ساکنان کاخ لیدی دی که مایا در آن کار می‌کند و طلبکاران عزیز...

Nevzat Kesik is known as an honest financial advisor. However, he is drawn into a fraud plan by his adopted son and accountant Güven. Güven takes action to defraud Nevzat's customer Aziz with his great love Maya. However, when the residents of the Leydi Di Pavilion where Maya works and Aziz's creditors step in, events spiral out of control. The film will leave viewers in a web of intrigue between the right and wrong, the mafia and the police. In this fraudulent scheme that revolves around the dark corners of Leydi Di, the answers to questions such as who will get the big loot and how Nevzat will prove his innocence await viewers.

خلاصه داستان : زندگی ازمیر و اژه که در فرانسه در کنار هم زندگی می‌کنند، با یک تماس تلفنی غیرمنتظره زیر و رو می‌شود. کسی که پشت خط است، ادعا می‌کند مادر ازمیر است؛ مادری که به تازگی درگذشته است.

A phone call to Izmir while she and Ege are living together in France turns their lives upside down. The caller claims to be Izmir's recently deceased mother.

خلاصه داستان : این سریال داستان یک زن جوان که به‌ناحق به قتل متهم شده و مجبور می‌شود همسر دوم برادر مقتول شود را روایت می‌کند…

خلاصه داستان : خلاصه داستان : «بازتاب: دست نامرئی» داستان زندگی «ارای» را روایت می‌کند؛ مردی که با یک دوراهی دشوار روبه‌روست. ارای مدیر ارشد در یک بانک بزرگ است اما وقتی ترفیعی که لایقش است را دریافت نمی‌کند، دچار سرخوردگی شدیدی می‌شود. در حالی که برای رسیدن به این موقعیت سال‌ها تلاش کرده، اکنون با بحرانی روبه‌روست...

Eray, a senior manager in a bank, does not get the promotion he looks up to. As his moral compass is put to test, he finds himself having to choose between integrity and ambition: Will he get the position he deserves by any means necessary?

خلاصه داستان : خلاصه داستان : فیلم در حال فراریم داستان سه دوستی را روایت می کند که از زندان فرار کرده اند. تنها زمان کمی تا آزادی اکرم، سلیم و نوری از زندان باقی مانده است. در داخل متوجه می شوند که پیری بابا که شخصیت «پدر» آنهاست، در شرایط سختی به سر می برد و نقشه...

Ekrem, Salim, and Nuri are about to be released from prison. They learn that Piri Baba, who has been a father figure to them inside, is in trouble, and they devise an escape plan to get out of prison as soon as possible. By putting their fantastical plans into action, the group complicates their lives even further, facing both relentless setbacks and a woman named Burcu, who is part of a mafia organization.

خلاصه داستان : سریال تبعید شدگان داستان مردی به نام خلیل را روایت می‌کند که در دوران جنگ جهانی دوم، به دنبال یک توطئه به زندان سینوپ تبعید می‌شود و برای فرار از آنجا تلاش می‌کند. در این سریال، مبارزه‌ی خلیل برای زنده ماندن و جستجوی او برای انتقام به تصویر کشیده می‌شود، در این راه پزشکی آرمانگرا...

خلاصه داستان : دنیز یک معلم ادبیات با استعداد و باهوشیه، محمد هم یک جراح مشهوره و پسرش هم دانش آموز دنیزه. هر دوی این اشخاص خیلی وقته با کسی وارد رابطه نشدند. جاذبه ای که بینشون به وجود اومده اونا رو اول به سمت یک شام دو نفره و بعد به سمت یک سریالی سوق میده که...

The plot is on the dinner of a school teacher with the father of one of the students. However, the gallant dinner ends very sadly for both sides. The young teacher is trying to bring to justice the man who did the horrible thing to her.

خلاصه داستان : یک نویسنده، یک بازیگر (آکریست) و یک موزیسین با یک میز آشپزخانه (tezgah) به‌عنوان نماد.روایت در یک شب تاریک و پرتنش جریان دارد؛ جایی که خیانت، بازی‌های روانی، دروغ و خیانت به عشق و دوستی، همه بر روی فرش مادربزرگ نقش می‌بندند .

A writer, an actress, a musician, and a kitchen counter... A bloody night where their arts, the games they play, their lies, and their betrayals of each other and their loved ones spill onto an old mother’s carpet... A story of an “era of lovelessness” because of which you’ll want to leave the house for but won’t be able to change the channel...

خلاصه داستان : دنیز، یک معمار مشهور و قابل اعتماد، و گونش، یک ویراستار فوق‌العاده، که شش ماه پیش در راه رفتن به یک عروسی تصمیم به جدایی گرفته بودند، با پیامی که عصر روزی که به طور اتفاقی با هم آشنا شده‌اند به تلفن‌هایشان می‌رسد، وارد سفری می‌شوند که زندگی‌شان را تغییر خواهد داد. این ماجراجویی جدید...

Deniz, a reliable, famous architect, and Güneş, a phenomenal editor, who decided to separate six months ago while on their way to a wedding, are swept into a journey that will change their lives with a message that arrives on their phones on the evening of the day they met by chance. This new adventure will make them discover the missing pieces of their old relationship and remind them of love.

خلاصه داستان : سریال سعادت خانوادگی داستان اتفاقاتی را روایت می‌کند که با شروع زندگی مشترک سه خانواده خویشاوندی که یکدیگر را نمی‌شناسند، آغاز می‌شود و به روابط خانوادگی، رویارویی با گذشته و پیوندهای محبت‌آمیز می‌پردازد.

The story tells the story of three related families who do not know each other and are forced to live together.

خلاصه داستان : Antti "Zombie" Autiomaa دو کار را به خوبی انجام می دهد: نواختن گیتار باس و نوشیدنی. پس از چند ماه خوابیدن در خیابان های استانبول، او به هلسینکی باز می گردد، جایی که به ارتش فراخوانده می شود، اما به دلایل سلامت روانی پس از افزودن سقز به سوپ افسران، مرخص می شود...

Antti "Zombie" Autiomaa does two things well: play the bass guitar and drink. After several months' sleeping on the streets of Istanbul, he returns to Helsinki where he's called into the army but discharged on mental health grounds after adding turpentine to the officers' soup. Zombie lives bleary-eyed in an apartment off his parents' house where his lonely, unemployed father suffers from heart disease. His girl-friend Marjo has taken up with a hairdresser but comes back to Zombie. His friend Harri hires him as a roadie for his band "Harry and the Mulefukkers" then gives him a chance as a bass player. He has his girl and he has a gig, but can Zombie put the bottle down?